کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دانشنامهای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
encyclopedic
دانشنامهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] مربوط به دانشنامه/ دائرهالمعارف متـ . دائرهالمعارفی
-
واژههای مشابه
-
دانشنامه
واژگان مترادف و متضاد
۱. دیپلم، کارنامه، مدرک ۲. انسیکلوپدی، فرهنگنامه
-
encyclopedia, cyclopedia
دانشنامه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] اثری حاوی اطلاعات مستند که بهصورت مقالههای فشرده دربارۀ همه یا برخی از موضوعهای دانش بشر تدوین میشود و از نظم خاصی پیروی میکند متـ . دائرهالمعارف
-
دانشنامه
فرهنگ فارسی معین
( ~. مِ) (اِمر.) 1 - گواهی نامه ای که به دانشجو، پس از اتمام دانشکده داده می شود. 2 - دایرة المعارف .
-
دانشنامه
لغتنامه دهخدا
دانشنامه . [ ن ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) گواهی نامه ٔ دانشکده . مدرک و ورقه ٔ اجتهاد و فراغت از تحصیل در دانشکده ها و دانشگاهها. اجازه نامه ٔ علمی رسمی ختم تحصیل در رشته های مختلف علوم و فنون و ادبیات ازدانشکده ها و دانشگاهها. تصدیق نامه ٔ مدرک ختم تح...
-
دانشنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dānešnāme گواهینامۀ دانشگاه؛ گواهینامهای که در دانشگاه به دانشجویی که دورۀ تحصیلی دانشگاه را تمام کرده باشد میدهند.
-
دانشنامه
دیکشنری فارسی به عربی
دبلوم
-
دانشنامه
واژهنامه آزاد
مدرک تحصیلی، مانند دیپلم و لیسانس و دکترا و .....
-
general encyclopedia
دانشنامۀ عمومی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] دانشنامه/دائرهالمعارفی که دربارۀ تمام معارف بشری است متـ . دائرهالمعارف عمومی
-
subject encyclopedia
دانشنامۀ موضوعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] دانشنامه/ دائرهالمعارفی که دربارۀ بخش خاصی از دانش بشری است متـ . دائرهالمعارف موضوعی
-
ای
واژگان مترادف و متضاد
ایا، هان، های، هلا
-
ای
فرهنگ فارسی عمید
(قید، شبه جمله) [عربی] [قدیمی] 'ay یعنی.
-
ای
فرهنگ فارسی عمید
(حرف) [عربی: اَی] 'ey ۱. حرف ندا که پیش از اسم و صفت درمیآید: ای مرد، ای پسر، ای جوانمرد، ای دلاور.۲. حرفی که برای تقریب و تخمین میآید: ای سیصد چهارصد تومان میارزد.۳. (شبه جمله) حرفی که برای تحسین میآید.۴. (شبه جمله) برای اظهار انزجار یا نارض...
-
آی
فرهنگ فارسی عمید
(شبهجمله) 'āy ۱. برای اظهار درد به کار میرود: آی سرم.۲. (حرف ندا) برای مخاطب ساختن به کار میرود: آی بچه! چه کار میکنی؟.۳. برای دعوت به کار میرود: آی بستنی.۴. برای بیان افسوس و حسرت به کار میرود: آی دریغ، آی دریغا.۵. برای هشدار به کار میرود...