کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دانج البر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دانج البر
لغتنامه دهخدا
دانج البر. [ ن َ جُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب )حب الراسن . حب راسن جبلی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
واژههای مشابه
-
دانج ابروج
لغتنامه دهخدا
دانج ابروج . [ ن َ ج ِ اَ رُ ] (معرب ، اِ مرکب ) معرب دانه ٔ امرود. انچوچک . رجوع به انچوچک شود.حبی است که آنرا بشیرازی انجکک گویند و از کوه گیلویه که از ولایت فارس است آورند. (برهان ) (آنندراج ). کشمش کولی . فلفل سفید. فلفل ابیض . قرطم هندی . حکیم م...
-
دانج ابرونج
لغتنامه دهخدا
دانج ابرونج . [ ن َ ج ِ اَ رُ وَ ] (معرب ، اِ مرکب ) دانج ابروج . دانج افرونک . نام نوعی از حبوب که عطاران و بوی فروشان در عراق فلفل سفید مینامند. نیز آنرا قرطم هندی گفته اند. (دزی ج 1 ص 420).
-
دانج ابروج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: دانهافرود] ‹دانجابرونج، دانجافرونک› [قدیمی] dānaj[']abruj دانۀ امرود جنگلی که دارای پوست سیاهرنگ و مغز سفید و شیرین است و آن را تف میدهند و میخورند. در طب هم به کار میرود. انچکک؛ انچوچک؛ انجلک.