کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دام مشکین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دام مشکین
لغتنامه دهخدا
دام مشکین . [ م ِ م ُ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از زلف : دام مشکینی که من در گردن او دیده ام آهوی مشکین شوند از بوی او نخجیرها.صائب (از آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
دأم
لغتنامه دهخدا
دأم . [ دَ ءَ ] (ع مص ) ستون نهادن دیوار را. (منتهی الارب ). || بلندی دیوار. || بلند کردن . || دأم الشی ؛ ای سکن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
دأم
لغتنامه دهخدا
دأم .[ دَ ءَ ] (ع اِ) هر چه بپوشد ترا. (منتهی الارب ).
-
دام دام
لغتنامه دهخدا
دام دام . (اِ صوت ) حکایت صوت دهل و مانند آن . نام آواز طبل و مانند آن .- از نو دام دام ، یا از سر نو دام دام ؛ از سر گرفتن . از نو آغازیدن . دبه کردن .
-
دام دام
لغتنامه دهخدا
دام دام . (اِ) تام تام . رجوع به تام تام شود.
-
fire trap
آتشدام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] انباشتهای از مواد آتشزا که برای آتشنشانها بسیار خطرناک است
-
maternity barn
زایشگاه دام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم دامی] ساختمان مجزایی برای زایمان دامهای آبستن بهمنظور کاهش خطر عفونت و مشکلات حین زایمان
-
easy keeper
دام پربهره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم دامی] دامی که برای رشد نیاز به مراقبت ویژه یا غذای زیاد نداشته باشد
-
bellwether 2
دام پیشاهنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم دامی] دامی که معمولاً زنگوله به گردن دارد و پیشرو گله است
-
stall 1
دامجا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم دامی] قسمت تفکیکشده در جایگاه دام که در آن گاوها یا اسبها میایستند یا دراز میکشند
-
poverty trap
دام فقر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] وضعیتی که در آن مجموعهای از عوامل رهایی فرد یا خانواده را از فقر ناممکن میسازند
-
paddock
دامگَرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم دامی] محوطۀ کوچک یا مرتعی محصور که برای چرا و گردش یک یا چند رأس دام در نظر گرفته میشود
-
دام ظله
فرهنگ فارسی معین
(مَ ض لُِ) [ ع . ] (جملة دعایی ) سایه اش پاینده باد، بر دوام و پایدار باد سایة وی .
-
قره دام
لغتنامه دهخدا
قره دام . [ ق َ رَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش مراوه تپه ٔ شهرستان گنبدقابوس واقع در 4000 گزی باختر مراوه تپه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).