کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دامپروری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دامپروری
معنی
(پَ وَ)(حامص .) پرورش و تکثیر جانوران اهلی .
فرهنگ فارسی معین
فعل
بن گذشته: دامپروری کرد
بن حال: دامپروری کن
دیکشنری
animal husbandry, breeding
-
جستوجوی دقیق
-
دامپروری
فرهنگ فارسی معین
(پَ وَ)(حامص .) پرورش و تکثیر جانوران اهلی .
-
واژههای همآوا
-
دام پروری
لغتنامه دهخدا
دام پروری . [ پ َ وَ ] (حامص مرکب ) عمل دام پرور. تربیت دام . نگهداری دام . پرورش حیوانات اهلی . || (اِ مرکب ) آنجا که اهتمام بتربیت دام کنند. آنجا که نظارت بر پرورش دام کنند: بنگاه دام پروری ؛ مؤسسه ٔ ناظر بر تربیت و پرورش حیوانات اهلی .
-
دام پروری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) dāmparvari ۱. شغل و عمل دامپرور.۲. نگهداری و پرورش حیوانات اهلی.۳. (اسم) محل پرورش حیوانات اهلی.
-
جستوجو در متن
-
stockbreeder
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دامپروری
-
rural society
جامعۀ روستایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] جامعهای ساکن در یک یا چند آبادی با جمعیت و تراکمی کم که دارای تولیدات کشاورزی یا دامپروری است
-
Pre-pottery Neolithic
نوسنگی پیشازسفال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] مراحل آغازین دوران نوسنگی در آسیای غربی، بهویژه لِوانت در سوریه و فلسطین، که در آن یکجانشینی و کشاورزی و دامپروری رواج یافته بود، ولی هنوز از سفال استفاده نمیشد
-
Proto-Neolithic
آغاز نوسنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] دورۀ گذار میان فرهنگهای شکارگرـ گردآورِ فراپارینهسنگی و فرهنگهای کشاورزی ـ دامپروری دورۀ نوسنگیِ بیسفال
-
خرمی
واژهنامه آزاد
یکی از مهمترین بلوکات و قرا در شمال فارس و قنقری علیا محسوب می شده است. آبش از قنوات و شغل مردمش زراعت و دامپروری است.
-
شارول
لغتنامه دهخدا
شارول . [ رُ ] (اِخ ) مرکز آروندیسمان سون - ئه - رلوار، واقع در ملتقای رودخانه های اَرکونس و سمانس که برود لوار می ریزد: دارای 3300 تن جمعیت است . دامداری و دامپروری و مرغداری و چینی سازی و صنایع ذوب فلزات آن معروف است .
-
Neolithic revolution
انقلاب نوسنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] اصطلاحی که گوردون چایلد برای توصیف منشأ و پیامدهای تولید غذا و کشاورزی و دامپروری و اهلی کردن گیاهان و چارپایان وضع کرد؛ این انقلاب به پیدایش و گسترش زندگی یکجانشینی روستایی در آسیای غربی در فاصلۀ سالهای نههزار تا ششهزار ق.م منجر ...
-
دم سقرلو
واژهنامه آزاد
دیم به معنی جایی که کشت و زراعت از طریق آب باران انجام می شود و سقلو هم در زبان آذری به محلی گفته میشود که در آن دامداری و دامپروری رواج داشته است . اما این مقدار جمعیت باید به دو روستا یعنی " دیم سقرلو " و " چای سقرلو " به صورت مشترک اشاره داشته باش...
-
رباط بالا
لغتنامه دهخدا
رباط بالا. [ رُ طِ ] (اِخ ) دهی است از بخش سربند شهرستان اراک دارای 262 تن سکنه . محصول عمده ٔ آن غلات و انگور و بنشن و پنبه و لبنیات . پیشه ٔ مردم کشاورزی و دامپروری و صنایع دستی آن قالیبافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
راه کند
لغتنامه دهخدا
راه کند. [ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ژان بخش دورود شهرستان بروجرد. واقع در 21هزارگزی جنوب درود، در کنار راه مالرو پیراوند به رازان . دهی است کوهستانی و سردسیرو دارای 609 تن جمعیت که همگی بکار کشاورزی و دامپروری اشتغال دارند. (از فرهنگ جغرافیایی ا...