کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دامان هور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دامان هور
لغتنامه دهخدا
دامان هور. (اِخ ) از شهرهای مصر. دارای 48هزار سکنه .
-
واژههای مشابه
-
هم دامان
لغتنامه دهخدا
هم دامان . [ هََ ] (ص مرکب ) دو کس که دو خواهر را به نکاح داشته باشند، هر کدام هم دامان آن دیگری باشند. (آنندراج ). رجوع به هم داماد شود.
-
آلوده دامان
لغتنامه دهخدا
آلوده دامان . [ دَ / دِ ] (ص مرکب ) آلوده دامن . آنکه دامن ملوث دارد. مجازاً، که عفیف نباشد. بی عفاف . فاسق . فاجر : گرمن آلوده دامنم نه عجب همه عالم گواه عصمت اوست . حافظ.|| عاصی . گناهکار. (برهان ).
-
پیوسته دامان
لغتنامه دهخدا
پیوسته دامان . [ پ َ / پ ِ وَ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) متصل دامان . متصل الذیل : نور است بخت روشنش سردرگریبان تنش چون سایه اندر دامنش پیوسته دامان باد هم .خاقانی .
-
بن دامان
لغتنامه دهخدا
بن دامان . [ ب ُ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پایان دامان . (آنندراج ) : ای سنایی جهد کن تا بهر سلطان ضمیراز گریبان تاج سازی وز بن دامان سریر. سنایی .|| کنایه از زمین . (آنندراج ).
-
خشک دامان
لغتنامه دهخدا
خشک دامان . [ خ ُ ] (ص مرکب ) نیکوکار. پاکدامن . خشک دامن . مقابل تردامن : خشک دامان شوم انشأاﷲ. خاقانی .اصفیا را پیش کوه استاده سوزان دل چو شمعهمچو شمعاز اشک غرق و خشک دامان دیده اند.خاقانی .
-
دامان کوه
لغتنامه دهخدا
دامان کوه . (اِخ ) کوههای اکراد. نام یکی از سه رشته کوهی که بشمال شرق خراسان است و دامنه ٔ آن بقسمت کویر خوارزم امتداد دارد. رشته ٔ دوم آلاداغ و میرابی نام دارد و در وسط واقع است و رشته سوم جغتای یا کوههای جوین نامیده میشود و در جنوب است . (از ایران ...
-
دامان محله
لغتنامه دهخدا
دامان محله . [ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان پلرود بخش رودسر شهرستان لاهیجان . واقع در 14هزارگزی جنوب خاوری رودسر و 2هزارگزی جنوب شوسه ٔ رودسر به شهسوار. جلگه است و دارای هوای معتدل و مرطوب و 200 سکنه دارد. آب آن از پلرود است و محصول عمد...
-
دامان پر
لغتنامه دهخدا
دامان پر. [ پ َ ] (اِ مرکب ) سپید جنگل .
-
جستوجو در متن
-
چاک
لغتنامه دهخدا
چاک . (اِ) شکاف . (برهان ). تراک . (برهان ). دریدگی در لباس .(فرهنگ نظام ). شق . (ناظم الاطباء). شقاق . (ناظم الاطباء). پاره . (ناظم الاطباء). شکافی بدرازا در جامه و تن و غیره . دریدگی . پارگی . درز. شکافتگی : چو رستم نباشد از او باک نیست ز رهام و گر...
-
و
لغتنامه دهخدا
و. (حرف ) حرف بیست و ششم از حروف هجاء عرب و سی ام از الفبای فارسی و ششم از الفبای ابجدی و نام آن «واو» است و در حساب جُمّل آن را به شش دارند. در تجوید واو از حروف مصمته است . رجوع به مصمته شود. و نیز از حروف یرملون محسوب است . رجوع به یرملون شود. و ن...