کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دالُو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دالو
واژهنامه آزاد
(لری) مادربزرگ. مرکب از دا یعنی مادر، و لو یعنی بزرگ.
-
جستوجو در متن
-
dalo
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دالو
-
لو
واژهنامه آزاد
لوو درزبان لری بختیاری باضمه و یعنی بزرگ مثلا دالو=مادربزرگ دا=مادر لو=بزرگ
-
خایدالو
واژهنامه آزاد
(لری) از دو بخش تشکیل شده است:خای به معنی خوب و نیکو، و دالو به معنی گذر گاه است؛ که روی هم می شود «گذرگاه خوب» که همان درۀ خرم آباد است. اکنون شهر خرم آباد در آن است و اولین جادۀ خودرو شمالی و جنوبی ایران از آن می گذرد .
-
صورت کلا
لغتنامه دهخدا
صورت کلا. [ رَ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دالو بخش مرکزی شهرستان آمل . در 15 هزارگزی شمال خاوری آمل در دشت واقع است . هوای آن معتدل ، مرطوب و مالاریائی می باشد. 55 تن سکنه دارد. آب آن ازرودخانه ٔ هزار. محصول آن برنج ، کنف ، صیفی . شغل اهالی آنجا ...
-
شیراز
لغتنامه دهخدا
شیراز. (اِخ ) نام شهری دلگشا در فارس که اکنون حاکم نشین این مملکت است و شراب آنجا در خوبی معروف همه ٔ عالم و موطن شیخ سعدی و خواجه حافظ و مقبره ٔ آنها در این شهر مزار عامه . (ناظم الاطباء). نام شیراز ظاهراً در الواح عیلامی مکشوف در تخت جمشید به صورته...