کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دالُو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دالُو
لهجه و گویش بختیاری
dâlu پیرزن.
-
واژههای مشابه
-
دالو
لغتنامه دهخدا
دالو. (اِ) در تداول مردم اصفهان زنی که طاس و بقچه ٔ بانویی را به حمام برد و بازگرداند. عجوزه و پیرزن . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ): پیر دالو؛ پیری سخت پیر. زنی سخت پیر.
-
دالو
لغتنامه دهخدا
دالو. (اِخ ) (ژول ) پیکرتراش فرانسوی متولد پاریس 1838 و متوفی به سال 1902 م . .
-
دالو
لغتنامه دهخدا
دالو. (اِخ ) (کوه ...) از کوههای فارس است . در مغرب به سفیدار متصل است و در جنوب شرقی آن کوههای جهرم قرار دارد و سرانجام به جبال هرمز واقع در شمال بندرلنگه ختم میشود و دارای قلل متجاوز از سه هزار گزست . (از جغرافیایی تاریخی غرب ایران ص 33).
-
دالو
لغتنامه دهخدا
دالو. [ ل ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گل تپه فیض اﷲبیگی بخش مرکزی شهرستان سقز واقع در 36هزارگزی خاور سقز. کنار رودخانه ٔ خورخوره . کوهستانی است و سردسیر و دارای 80 تن سکنه . آب آن از چشمه و رودخانه ٔ خورخوره است و محصول آن غلات و حبوبات و لبنیات و ش...
-
دالو
واژهنامه آزاد
پیرزن
-
دالو
واژهنامه آزاد
(لری) مادربزرگ. مرکب از دا یعنی مادر، و لو یعنی بزرگ.
-
پیر دالو
لغتنامه دهخدا
پیر دالو. [ رِ ] (ص مرکب ) سخت پیر. پیری سخت پیر. بسیار سالخورده . بس کهنسال .
-
جاجیمِ دالُو
لهجه و گویش بختیاری
jâjim-e dâlu رنگینکمان، قوس و قزه dâlu .
-
شَشِلَه دالو
لهجه و گویش بختیاری
šašela-dâlu سرماى پیرزن (از اول تا ششم اسفند).
-
واژههای همآوا
-
دالو
لغتنامه دهخدا
دالو. (اِ) در تداول مردم اصفهان زنی که طاس و بقچه ٔ بانویی را به حمام برد و بازگرداند. عجوزه و پیرزن . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ): پیر دالو؛ پیری سخت پیر. زنی سخت پیر.
-
دالو
لغتنامه دهخدا
دالو. (اِخ ) (ژول ) پیکرتراش فرانسوی متولد پاریس 1838 و متوفی به سال 1902 م . .
-
دالو
لغتنامه دهخدا
دالو. (اِخ ) (کوه ...) از کوههای فارس است . در مغرب به سفیدار متصل است و در جنوب شرقی آن کوههای جهرم قرار دارد و سرانجام به جبال هرمز واقع در شمال بندرلنگه ختم میشود و دارای قلل متجاوز از سه هزار گزست . (از جغرافیایی تاریخی غرب ایران ص 33).