کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دالانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دالانی
لغتنامه دهخدا
دالانی . (اِخ ) (کوه ...) رجوع به اورمان شود.
-
دالانی
لغتنامه دهخدا
دالانی . (اِخ ) رجوع به ابی ایوب الدالانی شود.
-
دالانی
لغتنامه دهخدا
دالانی . (ص نسبی ) منسوب به دالان . متعلق به دالان .
-
واژههای مشابه
-
transect
برش دالانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] برشی که با عرض کم در طول محوطۀ باستانشناختی ایجاد میشود، بهصورتیکه عناصر مختلف بافت معماری در آن آشکار شود
-
عمار دالانی
لغتنامه دهخدا
عمار دالانی . [ ع َم ْ ما رِ ](اِخ ) ابن ابی سلامةبن عبداﷲبن عمران بن رأس بن دالان همدانی دالانی . تابعی بود. رجوع به عمار همدانی شود.
-
جستوجو در متن
-
access corridor
راهرو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] راهرو یا دالانی که مسافر طی میکند تا به سکوی سوار شدن به قطار برسد
-
helicopter lane
خطِسیر بالگَرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] دالانی هوایی برای پرواز ایمن که بالگَردها در حین عملیات، از درون آن به سوی مقصد پرواز میکنند و بازمیگردند
-
ابوخالد
لغتنامه دهخدا
ابوخالد. [ اَ ل ِ ] (اِخ ) دالانی یزیدبن عبدالرحمن . محدث است و از عمروبن مره روایت کند.
-
عمار
لغتنامه دهخدا
عمار. [ ع َم ْ ما ](اِخ ) ابن ابی سلامةبن عبداﷲبن عمران بن رأس بن دالان همدانی دالانی . تابعی بود. رجوع به عمار همدانی شود.
-
عمار همدانی
لغتنامه دهخدا
عمار همدانی . [ ع َم ْ ما رِ هََ ] (اِخ ) ابن ابی سلامةبن عبداﷲبن عمران بن رأس بن دالان همدانی دالانی . تابعی بود. و او ادراکی است . وی در غزوات علی علیه السلام شرکت داشت و همراه حسین بن علی (ع ) در طف شهید گشت . (از الاصابة).
-
میان باریک
لغتنامه دهخدا
میان باریک . [ یام ْ ] (ص مرکب ) کمرباریک . که کمری باریک دارد. (از جانداران ). اهضم . اَقَب ّ. اَهیَف . (یادداشت مؤلف ). || (در اشیاء) که وسط آن باریک باشد. که میانه ٔ آن نسبت به دو سوی باریکتر بود. که حجم قسمت وسطای آن از قسمتهای مقدم و مؤخر کمتر...
-
رودبار
لغتنامه دهخدا
رودبار. (اِخ ) از نواحی اطراف تهران و دارای چشمه سارهای متعدد است و بهمین جهت موسوم به رودبار شده است . مرکز آن قریه ٔ پشم ، و دارای سه دره است : دره ٔ پشم که در آن قرای آب نیک و لالان و زایکان واقع هستند و دره ٔ میگون که قرای آن در بندسر و شمشک و می...
-
مسجد اقصی
لغتنامه دهخدا
مسجد اقصی . [ م َ ج ِ دِ اَ صا ] (اِخ ) مسجد الاقصی . المسجد الاقصی . اسم بیت المقدس که مسجدی است درشام . (غیاث ) (آنندراج ). جامعی است در قدس در کنار جامع عمر. (از اقرب الموارد). مسجد بیت المقدس . مزگت بیت المقدس . جامعی است بزرگ در جنوب قبةالصخرة، ...