کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دالانداری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دالانداری
لغتنامه دهخدا
دالانداری . (حامص مرکب ) عمل دالاندار. شغل دالاندار. کار دالاندار. || (اِمرکب ) مبلغی که به دالاندار دهند. پولی که محافظ دالان را دهند. اجرت دالاندار. || قسمی خراج .
-
واژههای همآوا
-
دالان داری
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) پولی که دالاندار به عنوان انعام از خریداران اجناس کاروانسرا می گرفت .
-
دالان داری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] dālāndāri ۱. شغل و عمل دالاندار.۲. (اسم) [مجاز] پولی که دالاندار از کسانی که کالایی در کاروانسرا خریداری کنند بهرسم انعام میگیرد.