کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دافع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دافع
/dāfe'/
معنی
دفعکننده؛ پسزننده؛ دورکننده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
repellent
-
جستوجوی دقیق
-
دافع
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - دفع کننده ، دورکننده . 2 - حامی . ج . دافعون .
-
دافع
لغتنامه دهخدا
دافع. [ ف ِ ] (ع ص ) مانع. (مهذب الاسماء). بازدارنده . (آنندراج ). راننده . دورکننده و رد باطل کننده . واقی . (منتهی الارب ). دفعکننده . (آنندراج ) : حکم او را مانعی و قضای او را دافعی نباشد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 330).تا فروآید بلایی دافعی چون نباش...
-
دافع
دیکشنری عربی به فارسی
راندن , بردن , عقب نشاندن , بيرون کردن (با) , سواري کردن , کوبيدن(ميخ وغيره) , انگيزه , محرک , داعي , سبب , علت , انگيختن
-
دافع
دیکشنری عربی به فارسی
دفاع کردن از , حمايت کردن
-
دافع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] dāfe' دفعکننده؛ پسزننده؛ دورکننده.
-
دافع
دیکشنری فارسی به عربی
بغيض , طارد , مقرف
-
واژههای مشابه
-
دَافِعٌ
فرهنگ واژگان قرآن
دفع کننده
-
دافع اب
دیکشنری فارسی به عربی
معطف
-
دافع حشرات
دیکشنری فارسی به عربی
مبيد
-
ماده دافع بوی بد
دیکشنری فارسی به عربی
مزيل الروائح
-
واژههای همآوا
-
دَافِعٌ
فرهنگ واژگان قرآن
دفع کننده
-
جستوجو در متن
-
water-repellent
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دافع آب، پس زننده اب، دافع اب