کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داغی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
داغی
/dāqi/
معنی
۱. [عامیانه] داغ بودن.
۲. (اسم) [عامیانه] قطعۀ کهنه و فرسوده.
۳. (صفت نسبی، منسوب به داغ) [قدیمی] دارای داغ (حیوان).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
heat, hotness
-
جستوجوی دقیق
-
داغی
لغتنامه دهخدا
داغی . (اِخ ) (النگ ...) نام محلی در پنج فرسنگی هرات . (حبیب السیر چ خیام ص 310 و 651).
-
داغی
لغتنامه دهخدا
داغی . (اِخ ) دهی است از دهستان تکاب بخش ریوش شهرستان کاشمر. واقع در 27هزارگزی شمال باختری ریوش و 2هزارگزی جنوب مالرو عمومی ریوش . کوهستانی و معتدل و دارای 199 سکنه است ، آب آنجا از قنات و محصول آن غلات و میوه جات و شغل مردم آن زراعت و راه آن مالروست...
-
داغی
لغتنامه دهخدا
داغی . (اِخ ) دهی است از دهستان دربقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور. واقع در 10هزارگزی جنوب نیشابور. جلگه و معتدل و دارای 121 سکنه است . آب آنجا از قنات و محصول آنجا غلات و شغل مردم آن زراعت و راه آن مالروست . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
داغی
لغتنامه دهخدا
داغی . (حامص ) صفت داغ . چگونگی و حالت چیز داغ .گرمی . سوزندگی : آب به این داغی برای حمام خوب نیست . || (ص نسبی ) بداغ . داغ شده . نشان شده باآهن تفته . دارای داغ . || کنایه از معیوب است . (آنندراج ). || در ترکیب «آتشین داغی » می نماید که ملتهب از شو...
-
داغی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) dāqi ۱. [عامیانه] داغ بودن.۲. (اسم) [عامیانه] قطعۀ کهنه و فرسوده.۳. (صفت نسبی، منسوب به داغ) [قدیمی] دارای داغ (حیوان).
-
داغی
دیکشنری فارسی به عربی
حساء
-
داغی
لهجه و گویش تهرانی
سوخته،وسایل یدکی فرسوده
-
واژههای مشابه
-
hot box
داغی سرمحور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] اصطلاحی عامیانه برای سرمحوری (bearing) که بیشازحد گرم شده باشد
-
لیلی داغی
لغتنامه دهخدا
لیلی داغی . [ ل َ لی ] (اِخ ) دهی از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه ، واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 8500گزی خاور شوسه ٔ مراغه به میاندوآب . کوهستانی . دارای 176 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات و نخود. شغل اهالی زراعت و صنایع د...
-
دانه داغی
لغتنامه دهخدا
دانه داغی . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) سیاه زخم .
-
داغی شدن
لغتنامه دهخدا
داغی شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) اثر داغ گرفتن بر اندام . در عداد داغداران در آمدن آدمی یا حیوان . || عیب دار شدن . معیوب شدن . || شهرت یافتن . رسوا گشتن . || کهنه شدن و ازاین جهت است که کهنه را داغینه گویند. (آنندراج ).
-
قبله داغی
واژهنامه آزاد
نام کوهی است در روستای قبله مسجد
-
hot-box detector
آشکارساز داغی سرمحور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] افزارهای الکتریکی برای اندازهگیری دمای نسبی جعبۀ سرمحور (bearing) خطنوردها که در کنار خطوط اصلی راهآهن در نقاط خاص نصب میشود
-
hot-box detector system
سامانۀ آشکارساز داغی سرمحور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] سامانهای مرکب از آشکارساز داغی سرمحور و نشانکها/ سیگنالهای نوری و رادیوییای که برای آگاهی مسئولان ایمنی قطار از داغی سرمحور ارسال میشود