کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داغمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
داغمه
/dāqme/
معنی
۱. خشکی و ترنجیدگی پوست لب از بیماری و تب.
۲. تاولهایی که در دهان یا بر روی لب پیدا میشود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
داغمه
فرهنگ فارسی معین
(مِ) (اِ.) 1 - خشکی لَب یا پوست . 2 - سفتی روی زخم . 3 - روغن بسته شده .
-
داغمه
لغتنامه دهخدا
داغمه . [ م َ / م ِ ] (اِ) خشکی و آماس پوست خاصه در لبها از اثر حرارت خارجی یا درونی . خشکی و ترنجیدگی پوست لب بر اثر بیماری حاد یا تشنگی .
-
داغمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. ترکی] dāqme ۱. خشکی و ترنجیدگی پوست لب از بیماری و تب.۲. تاولهایی که در دهان یا بر روی لب پیدا میشود.
-
داغمه
لهجه و گویش تهرانی
خشکی و پوسته اطراف لب،لک چربی و چرک و رویه زخم
-
واژههای مشابه
-
داغمه بستن
لغتنامه دهخدا
داغمه بستن . [ م َ / م ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) خشک و سیاه شدن پوست (چنانکه در لب ) از حرارت درونی چون از تب و یا از حرارت بیرونی چون از آتش و آفتاب .
-
داغمه چی
واژهنامه آزاد
نام خانوادگی بسیاری از افراد در منطقۀ بندپی شرقی شهرستان بابل است. برخی معتقدند که معنی آن کوه کن است (داغ در زبان ترکی به معنای کوه است).
-
جستوجو در متن
-
داغلمه
فرهنگ فارسی معین
(لَ مِ) (اِ.) نک داغمه .
-
مه
لغتنامه دهخدا
مه . [ م َ ] (ترکی ، پسوند) در ترکی مزید مؤخری است که در عقیب مفرد امر مخاطب درآید و گاه مانند «مک » مجموع مرکب معنی مصدری دهد و گاه معنی اسم ذات ، چون : سورتمه ، قورمه ، دگمه ، یورتمه ، چاتمه ، چکمه ، دلمه ، قاتمه ، یارمه ، باسمه ، سخلمه (سقلمه )، ...