کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داش داش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
داش داش
لهجه و گویش تهرانی
نام آهنگ ونوعی رقص جاهلی با آن آهنگ .
-
جستوجو در متن
-
قارداش
واژهنامه آزاد
(ترکی) برادر. متشکل ازدو واژۀ قارین (شکم) و داش (همراه)؛ کسی که در شکم مادر همراه بوده است. در ترکی، داش به معنای همراه است، مانند:یورد داش، یعنی هم وطن.
-
مرقان
واژهنامه آزاد
داش مشدی
-
مشدی و لوطی
فرهنگ گنجواژه
داش مشدی.
-
glove compartment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محفظه دستکش، جعبه داش بورد
-
لوطی
لهجه و گویش تهرانی
جاهل،داش مشدی،باباشمل،جوانمرد
-
باباشمل
واژگان مترادف و متضاد
۱. داش، داشمشدی، لوطی ≠ نالوطی ۲. جاهل
-
چار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čār ۱. کورۀ آجرپزی.۲. کورۀ سفالپزی؛ داش.
-
بامعرفت
لغتنامه دهخدا
بامعرفت . [ م َ رِ ف َ ] (ص مرکب ) که معرفت دارد. || در اصطلاح عوام و بخصوص داش مشتی ها آنکه حقوق و مراسم فتوت و جوانمردی را رعایت کند. لوطی و داش مشتی عارف و واقف به آئین جوانمردی . و رجوع به معرفت شود.
-
داشوزن
لغتنامه دهخدا
داشوزن . [ ] (اِ) داش . خمدان . تون . اتون . تونق : الاتون ، یستعار لما یطبخ فیه الاَّجر و یقال له بالفارسیة خُمدان و تونق و داشوزن . (المغرب مطرزی ). کلمه ٔ داش در فرهنگها آمده است اما داشوزن را ندیده ام . (یادداشت مؤلف ).
-
پسندیدن
فرهنگ فارسی معین
(پَ سَ دَ) [ په . ] (مص م .)1 - پذیرفتن . 2 - برگزیدن . 3 - روا داش تن .
-
پزاوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pazāve جایی که ظرفهای سفالی یا آجر و آهک را در آن حرارت میدهند تا پخته شود؛ کوره؛ داش.
-
مذکینک
لغتنامه دهخدا
مذکینک . [ ] (اِخ ) قریه ای است به خوارزم نزدیک قم کنت و زنکج و قره داش . (یادداشت مؤلف ).
-
جوانمرد
واژگان مترادف و متضاد
۱. بافتوت، بامروت، بخشنده، بزرگهمت، جواد، حر، سخاوتمند، سخی، عیار، فتا، کریم، مرد ۲. داش، لوطی ≠ ناجوانمرد، ناکس