کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داشتن یک همسر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گستاخی داشتن
لغتنامه دهخدا
گستاخی داشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) جسارت داشتن . رو داشتن : و این محمد دندان علیه اللعنة. مشرک زاده بود و... در خدمت امیر احمدبن عبدالعزیز گستاخی داشت . (کتاب النقض چ محدّث ص 323).
-
گمان داشتن
لغتنامه دهخدا
گمان داشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) سؤظن داشتن . || فکر کردن . خیال کردن : به آستین ملالی که بر من افشانی گمان مدار که از دامنت بدارم دست . سعدی . || تشویش داشتن . نگران بودن : ور ز کژدم به دل گمان داری کفش و نعل از برای آن داری .سنایی . || امید و ا...
-
گمانی داشتن
لغتنامه دهخدا
گمانی داشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) گمان داشتن . تصور داشتن .- گمانی بد داشتن ؛ تصور بدداشتن . خیال بد داشتن : به نیکی در مبادم زندگانی اگر من بر تو بد دارم گمانی .(ویس و رامین ).
-
گناه داشتن
لغتنامه دهخدا
گناه داشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) مقصر بودن . جرم داشتن . مجرم بودن : به تو ار نظر حرام است بسی گناه دارم چه کنم نمی توانم که نظر نگاه دارم .سعدی (طیبات ).
-
گواه داشتن
لغتنامه دهخدا
گواه داشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) شاهد داشتن . دلیل داشتن : تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری که کمال سرو بستان و جمال ماه داری .سعدی (طیبات ).
-
گوایی داشتن
لغتنامه دهخدا
گوایی داشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) گواهی دادن . گوایی دادن . شهادت دادن : ور نتوانست داشت زنده چرا کردعقل چه دارد در این حدیث گوایی ؟ناصرخسرو.
-
گنه داشتن
لغتنامه دهخدا
گنه داشتن . [ گ ُ ن َه ْ ت َ ] (مص مرکب ) گناهکار بودن : اگرچه نداری گنه نزد شاه چنان باش پیشش که مرد گناه .اسدی .
-
کش داشتن
لغتنامه دهخدا
کش داشتن . [ ک َ / ک ِ ت َ ] (مص مرکب ) کشدار بودن . بکش آمدن .
-
کفایت داشتن
لغتنامه دهخدا
کفایت داشتن . [ ک ِ ی َ ت َ ] (مص مرکب ) لایق بودن . شایستگی داشتن . (فرهنگ فارسی معین ) : زانگه که عشق دست تطاول دراز کردمعلوم شد که عقل ندارد کفایتی . سعدی .|| از عهده ٔ اداره ٔ امور به وجهی نیک برآمدن . (فرهنگ فارسی معین ). کارآمد و کاردان بودن : ...
-
کثرت داشتن
لغتنامه دهخدا
کثرت داشتن . [ ک َ / ک ِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) فراوان بودن . بسیار بودن . وفور داشتن . افزونی داشتن . زیادتی داشتن . تکاثر داشتن . تعدد پیدا کردن . رجوع به کثرت شود.
-
کین داشتن
لغتنامه دهخدا
کین داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) دشمنی به دل داشتن . حقد در دل داشتن . عداوت و بغض از کسی داشتن : چو دیندار کین دارد از پادشانگر تا نخوانی ورا پارسا. فردوسی .کین مدار آنها که از کین گمرهندگورشان پهلوی کین داران نهند. مولوی .رجوع به کین دار شود
-
کینه داشتن
لغتنامه دهخدا
کینه داشتن . [ ن َ / ن ِ ت َ] (مص مرکب ) دشمنی داشتن . عداوت داشتن : همانا که کاوس بد کرده بودجهان آفرین را بیازرده بودکه دیوی چنین بر سیاوش گماشت ندانم چه زآن بی گنه کینه داشت . فردوسی .چو خواهد ز دشمن کسی زینهارتو زنهارده باش و کینه مدار. فردوسی .آ...
-
کیف داشتن
لغتنامه دهخدا
کیف داشتن . [ ک َ / ک ِ ت َ ] (مص مرکب ) نشئه داشتن . (ناظم الاطباء). دارای نشئه بودن چیزی . نشئه داشتن . (فرهنگ فارسی معین ). || مسرت و شادمانی آوردن . (ناظم الاطباء).
-
گیتی داشتن
لغتنامه دهخدا
گیتی داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) دنیا داشتن . سروری کردن در گیتی . سلطنت : بر جهان فرمان تو ران و بر زمین خسرو تو باش از مهان طاعت تو خواه و از شهان گیتی تو دار.فرخی .
-
گیر داشتن
لغتنامه دهخدا
گیر داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) (... کاری ) در تداول عامه ، مانع و سدی در آن بودن . مشکلی در آن بودن : گیر داشتن در کاری ؛ در انجام دادن آن مشکلی دیدن . دشواری و اشکال در برآوردن آن داشتن .