کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
داشت
/dāšt/
معنی
۱. حفظ و نگهداری.
۲. داشتن؛ حفظ کردن (در ترکیب با کلمات دیگر): بازداشت، بزرگداشت، بهداشت، چشمداشت، نیکوداشت.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: داشت
بن حال: دار
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
داشت
فرهنگ فارسی معین
1 - (مص مر.) داشتن . 2 - پرورش ، تربیت . 3 - بخشش ، انعام . 4 - (اِ.) طاقت ، زور. 5 - ملک ، دارایی .
-
داشت
لغتنامه دهخدا
داشت . (مص مرخم ، اِمص ) مصدر مرخم از داشتن به معنی حفظ و نگهداری و توجه و حمایت و حراست و صیانت : عالمی را بنکوداشت نگه دانی داشت مال خویش از قبل داشت نداری تو نگاه . فرخی .و از خداوند عز اسمه میخواهیم تا وی را و ایشان را جمله رابه داشت خویش شغلهای ...
-
داشت
فرهنگ فارسی عمید
(بن ماضیِ داشتن، اسم مصدر) dāšt ۱. حفظ و نگهداری.۲. داشتن؛ حفظ کردن (در ترکیب با کلمات دیگر): بازداشت، بزرگداشت، بهداشت، چشمداشت، نیکوداشت.
-
داشت
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: dârdeš طاری: dârdeš طامه ای: dârdey طرقی: dârdeš کشه ای: dârdeš نطنزی: dârdeš
-
واژههای مشابه
-
عرضه داشت
لغتنامه دهخدا
عرضه داشت . [ ع َ ض َ / ض ِ ] (اِ مرکب ) تظلم و دادخواست از روی عجز و فروتنی . (ناظم الاطباء) : چون بدانجا رسید عرضه داشتی ارسال نمود. (حبیب السیر چ طهران ج 3 ص 179).
-
نگاه داشت
لغتنامه دهخدا
نگاه داشت . [ ن ِ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) نگاه داشتن . نظارت . پاس . حفاظت . حراست هرچیزی که آن را برای احتیاط به دیگری سپرده باشند. (ناظم الاطباء). عهد. (صراح ). حفظ. محافظت . حراست . حرز. صون . صیانت . توقی . وقایه . حمایت . رعایت .اسم است از...
-
نگه داشت
لغتنامه دهخدا
نگه داشت . [ ن ِگ َه ْ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) نگاه داشت . حفظ. حراست . صون . صیانت . وقایه . اسم است از نگه داشتن . (یادداشت مؤلف ). نگه داری . مواظبت . مراقبت : تا مادرتان گفت که من بچه بزادم از بهر شما من به نگه داشت فتادم . منوچهری .هرگاه ...
-
نم داشت
لغتنامه دهخدا
نم داشت . [ ن ِ ] (ن مف مرکب ) نیم داشت . نیم دار. کهنه . (فرهنگ فارسی معین ).- سوخته ٔ نم داشت ؛ پنبه یا پارچه ای از قماش کهنه (نیم دار، نیم داشت ) که نیم سوخته و زغال شده باشد و آن را در برابر آتش زنه گیرند تا اخگر از سنگ بجهد و در آن گیرد و آتش ز...
-
نیک داشت
لغتنامه دهخدا
نیک داشت . (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) خوب نگه داشتن . نیک تعهد کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || احترام کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || ضیافت کردن . مهمانی . (فرهنگ فارسی معین ) : شتربه نیک فربه گشته است و بدو حاجتی و از او فراغتی نیست ، وحوش را به گوشت...
-
اظهار داشت
فرهنگ واژههای سره
بازگو کرد
-
سبک داشت
لغتنامه دهخدا
سبک داشت . [ س َ ب ُ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) اهانت . مهانت . (صراح اللغة). استخفاف . توهین . تحقیر. تخفیف : رخص طلب کردن سبکداشت فرمان حق بود و دوستان حق ... فرمان دوستان را سبک ندارند. (هجویری ). و بواسطه ٔ ترک ادب موافقت زمان درویشان و سبک دا...
-
نیم داشت
لغتنامه دهخدا
نیم داشت . (ن مف مرکب ) نیمدار. مستعمل . نمداشت . نیز رجوع به نمداشت شود : اتابک سلغرشاه قصب مصری به مجدالدین داد... مگر نیمداشت بود او را خوش نیامد. (لطایف عبید زاکانی ).
-
فرو داشت
فرهنگ فارسی معین
(فُ) (مص مر.) 1 - فرو گذاشتن ، تقصیر، کوتاهی . 2 - انجام و آخر کار. 3 - تنزل ، به پستی گراییدن .
-
پیش داشت
لغتنامه دهخدا
پیش داشت . (مص مرکب مرخم ، اِ مص مرکب ) تقدیم کردن ، پیش کش کردن .