کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دار و دیزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دار و دیزی
فرهنگ گنجواژه
لوازم مختصر و ناچیز منزل.
-
واژههای مشابه
-
دنده دار(یادندانه دار) کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ترس
-
عرق دار
لغتنامه دهخدا
عرق دار. [ ع َ رَ ] (نف مرکب ) عرق دارنده .دارای عرق . (ناظم الاطباء). کسی که عرق کرده باشد. دارای عرق . (فرهنگ فارسی معین ). آنکه خوی کرده است . (از یادداشت مرحوم دهخدا). که بر اندام خوی آورده باشد. || (ق مرکب ) در حالت عرق . (ناظم الاطباء). در حال ...
-
کبی دار
لغتنامه دهخدا
کبی دار. [ ک َ ] (نف مرکب ) نگاه دارنده ٔ کبی . قَرّاد. (یادداشت مؤلف ). کپی دار.
-
کلبه دار
لغتنامه دهخدا
کلبه دار. [ ک ُ ب َ / ب ِ ] (نف مرکب ) دکان دار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
کرم دار
لغتنامه دهخدا
کرم دار. [ ک َ رَ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ کرم . که صاحب کرم است : کرم داران عالم را درم نیست درم داران عالم را کرم نیست .سعدی .
-
کرشمه دار
لغتنامه دهخدا
کرشمه دار. [ ک ِ رِ م َ / م ِ ] (نف مرکب ) کرشمه دارنده . کرشمه باز. (فرهنگ فارسی معین ). باکرشمه . رجوع به کرشمه باز شود.
-
کنگره دار
لغتنامه دهخدا
کنگره دار. [ ک ُ گ ُ رَ / رِ ] (نف مرکب ) شرفه دار. (ناظم الاطباء): شَرفاء؛ خانه ٔ کنگره دار. (از منتهی الارب ).
-
کوهان دار
لغتنامه دهخدا
کوهان دار.(نف مرکب ) آنکه دارای کوهان باشد. (ناظم الاطباء).
-
گرم دار
لغتنامه دهخدا
گرم دار. [ گ ُ ] (نف مرکب ) غم خوار : گرمدارانت ترا گوری کنندکشکشانت در تگ گور افکنند. مولوی (مثنوی ).رجوع به گُرم شود.
-
ganglionated, gangliated
گرهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] دارای گره
-
foveate
لاندار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی سطحی با فرورفتگیها یا گودههای کوچک
-
foveolate
لانکدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی سطحی با گودههای خیلی کوچک
-
mucilaginous
لعابدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] محتوی لعاب، شبیه به لعاب یا مرکب از آن متـ . لعابی