کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دار و بیار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
pulsatile
نبضدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] دارای ضربان آهنگین نبضمانند
-
acuminate
نوکدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] ویژگی برگی که نوک آن بهتدریج تیز شده است
-
دوستدار
فرهنگ نامها
(تلفظ: dust dār) (= دوستار) ، ← دوستار .
-
ciliolate
مژکدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی برگی با حاشیهای پوشیده از مژههای ریز
-
ciliate
مژهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی برگی که حاشیهای با شرّابۀ کرکی داشته باشد
-
anaphora 2, anaphor
مرجعدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] عنصری زبانی که به عنصری دیگر اشاره میکند
-
headed
هستهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ویژگی گروه یا واژۀ مرکبی که دارای هسته است
-
utriculose
کیسَکدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] دارای کیسَک
-
pubescent2
کُرکدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی هر سطح پوشیده از کرک
-
ship's husband
کشتیدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] شخصی که ازطرف مالک کشتی مسئولیت رسمی ادارۀ امور کشتی را بر عهده دارد
-
sepalous
کاسبرگدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی گلپوشی که دارای کاسبرگ است
-
paleaceous, chaffy
کاهکدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی سطحی پوشیده از فلسهای کاهمانند
-
petalous
گلبرگدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی گلپوشی که دارای گلبرگ است
-
vertebratus
مهرهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ابری که ترتیب اجزای آن تجسمی از مهرهها یا دندهها یا استخوانبندی ماهی است؛ این اصطلاح عمدتاً همراه با ابر پرسا میآید
-
نصیب دار
لغتنامه دهخدا
نصیب دار. [ ن َ ] (نف مرکب ) بهره دار. حصه دار. وایه دار. شریک . (ناظم الاطباء).