کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کرسی داری
لغتنامه دهخدا
کرسی داری . [ ک ُ ] (حامص مرکب )خداوند کرسی بودن . (فرهنگ فارسی معین ) : ز کرسی داری آن مشک جوسنگ ترازو گاه جو میزد گهی سنگ . نظامی .|| حکومت . || داشتن محضر و منبر. (فرهنگ فارسی معین ) : چون علم شرع که در روزگار قضا وکرسی داری نرود. (قابوسنامه ٔ چ ن...
-
کرشمه داری
لغتنامه دهخدا
کرشمه داری . [ ک ِ رِ م َ / م ِ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت کرشمه دار. کرشمه بازی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرشمه بازی شود.
-
sewerage
فاضلابداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] مجموعۀ عملیات جمعآوری و تصفیه و دفع فاضلاب
-
anaphora 3
مرجعداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] رابطۀ میان مرجعدار و مرجع در جمله یا جملههای پیشین یا پسین
-
headedness
هستهداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] وضعیتی که در آن گروه یا واژۀ مرکب هسته دارد
-
web mastering
وبداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] عمل ایجاد و نگهداری یک یا چند کارساز یا وبگاه
-
moderation
میانداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] اجرای قوانین در یک نظرآزمایی با اختیارات ویژه
-
نگاه داری
لغتنامه دهخدا
نگاه داری . [ ن ِ ] (حامص مرکب ) محافظت . پاسبانی . (ناظم الاطباء). حفظ. حراست . نگه داشت . (یادداشت مؤلف ). || پرورش . (ناظم الاطباء). مواظبت . (فرهنگ فارسی معین ). مراقبت . (ناظم الاطباء). رجوع به نگاه داری کردن و نگه داری کردن شود.
-
نگه داری
لغتنامه دهخدا
نگه داری . [ ن ِ گ َه ْ ] (حامص مرکب ) محافظت . (ناظم الاطباء). حفظ. نگاه داری . پاسداری : سپه را نگه داری شهریاربه از جنگ در حلقه ٔ کارزار. سعدی .- نگه داری کردن ؛ نگاه داشتن . حفظ و حراست کردن . سرپرستی و مواظبت کردن .
-
نمک داری
لغتنامه دهخدا
نمک داری . [ ن َ م َ ] (حامص مرکب ) ملاحت . (یادداشت مؤلف ).
-
نوغان داری
لغتنامه دهخدا
نوغان داری . [ ن َ / نُو ] (حامص مرکب ) پرورش کرم ابریشم . (یادداشت مؤلف ).
-
نیزه داری
لغتنامه دهخدا
نیزه داری . [ ن َ زَ / زِ ] (حامص مرکب ) عمل و صفت نیزه دار. به نیزه مسلح بودن . نیزه وری . رجوع به نیزه دار شود.|| نیزه برداری : راضی شده از بزرگواریت دولت به یتاق نیزه داریت . نظامی .اگر دارد سر خدمتگزاری کند مانند مالک نیزه داری .شفیع (از آنندراج ...
-
خزانه داری
فرهنگ واژههای سره
گن جور
-
زمین داری
لغتنامه دهخدا
زمین داری . [ زَ ] (حامص مرکب ، اِ مرکب ) شغل زمین دار. عمل زمین دار. || قلمرو و اراضی سپرده به زمین دار. (ناظم الاطباء). رجوع به زمین دار شود.
-
سلیح داری
لغتنامه دهخدا
سلیح داری . [ س ِ ](حامص مرکب ) سلاح داشتن . عمل سلاح داشتن : زهره دهدش بجام یاری مریخ کند سلیح داری .نظامی .