کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بانک داری
فرهنگ فارسی معین
[ فر - فا. ] 1 - (حامص .) فعالیت برای ادارة بانک . 2 - (اِ.) دانشی که به مطالعة فعالیت های بانکی یا اشتغال در آن جا می پردازد.
-
جانب داری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (حامص .) طرفداری ، حمایت .
-
خزانه داری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (حامص .) عمل و شغل خزانه دار.
-
خانه داری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) 1 - هنر ادارة خانه یا مجموعة آگاهی های مربوط به آن مانند: آشپزی ، خیاطی ... 2 - شغل و عمل خانه دار.
-
خویشتن داری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) نک خودداری .
-
دالان داری
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) پولی که دالاندار به عنوان انعام از خریداران اجناس کاروانسرا می گرفت .
-
سرمایه داری
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (حامص . اِ.) 1 - قدرت سرمایه ها و سرمایه داران . 2 - نظام اقتصادی که در آن ابزار تولید و توزیع عمدتاً خارج از اختیار دولت و متعلق به گروه خاصی است که براساس رقابت و جلب نفع شخصی عمل می کنند.
-
منت داری
فرهنگ فارسی معین
(مِنَّ) [ ع - فا. ] (حامص .)سپاس داری ، سپاس گزاری .
-
نگاه داری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) 1 - محافظت ، حراست . 2 - مواظبت ، توجه دقیق .
-
آینه داری
لغتنامه دهخدا
آینه داری . [ ی ِ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل آینه دار : دریغ آمدم همی تربیت ستوران و آینه داری در محلت کوران . (گلستان ). || سرتراشی . گرّایی . سلمانی گری . حلاقی . مُزَیِّنی . || دلاکی . || حجامی .
-
آیینه داری
لغتنامه دهخدا
آیینه داری . [ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل آینه دار: آیینه داری در محلّه ٔ کوران . || سرتراشی . گرّایی . سلمانی گری . حجامی . فصادی .
-
آفتابه داری
لغتنامه دهخدا
آفتابه داری . [ ب َ / ب ِ ] (حامص مرکب ) کار آفتابه دار. || (اِ مرکب ) آنجای که آفتابه در آن دارند.
-
تاوان داری
لغتنامه دهخدا
تاوان داری . (حامص مرکب ) ضمانت . پذیرفتاری . ضمان . رجوع به تاوان و سایر ترکیبات آن شود.
-
جثه داری
لغتنامه دهخدا
جثه داری . [ ج ُث ْ ث َ / ث ِ ] (حامص مرکب ) بزرگی . کلانی . جسامت . تنومندی . (ناظم الاطباء).
-
پیشانی داری
لغتنامه دهخدا
پیشانی داری . (حامص مرکب ) حالت وچگونگی پیشانی دار. نیکوطالعی . داشتن بخت . بختوری .