کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دارین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دارین
/dāreyn/
معنی
دنیا و آخرت.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دارین
لغتنامه دهخدا
دارین . (اِخ ) اسکله ای است در بحرین که از هندوستان مشک به آنجا آورند و کسی را که اهل دارین باشد. «داری » میخوانند. (معجم البلدان ).
-
دارین
لغتنامه دهخدا
دارین . (اِخ ) دهی از دهستان خواشید. بخش ششتمدشهرستان سبزوار که در 32 هزارگزی باختر ششتمد و 6هزارگزی باختر راه شوسه سبزوار به کاشمر واقع است . کوهستانی ، معتدل و دارای 676 تن سکنه است آب مشروب آن از قنات و محصول عمده ٔ آن غلات و پنبه و شغل اهالی زراع...
-
دارین
لغتنامه دهخدا
دارین . (اِخ ) ربض دارین در شهر حلب بر دروازه ٔ انطاکیه قرار دارد. (معجم البلدان ). رجوع به ربض الدارین شود.
-
دارین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: دارَین، تثنیۀ دار] [قدیمی، مجاز] dāreyn دنیا و آخرت.
-
جستوجو در متن
-
darin
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دارین
-
testicardine
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیضه دارین
-
داری
لغتنامه دهخدا
داری . [ ری ی ] (ع اِ) خداوند نعمت . || کشتیبان . (منتهی الارب ). || مرد ملازم خانه . || مشکی که از دارین بحرین می آورند. || (ص ) آگاه و مطلع. واقف . (ناظم الاطباء). || بادرایت . ج ، دراة. || عطار. (اقرب الموارد). بوی فروش . || منسوب به دارین است که ...
-
کارگاه کن فکان
لغتنامه دهخدا
کارگاه کن فکان . [ هَِ ک ُ ف َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا و مافیهاست که موجودات دارین باشد. (آنندراج ). «کارگاه کن فیکون » نیز آمده است .
-
دوسرا
لغتنامه دهخدا
دوسرا. [ دُ س َ ] (اِ مرکب ) دو جهان . دودنیا. دوعالم .دوگیتی . عبارت از این جهان و آن جهان که عالم آخرت است معاً. (آنندراج ). دارین . (دهار). دنیا و آخرت . دنیا و عقبی . این عالم و آن عالم . (یادداشت مؤلف ).- خواجه ٔ دوسرا ؛ لقب حضرت رسول (ص ). (یا...
-
ازر
لغتنامه دهخدا
ازر. [ ] (اِخ ) موضعی در جنوب غربی خلیج فارس : شهرستان آنرا [ بحرین را ] هجر گفته اند اردشیر بابکان ساخت و در زمان سابق آنرا بالحسا و قطیف و ازر و الاره و فروق و بینونه و سابون و دارین و غابه از ملک عرب شمرده اند اکنون جزیره ٔ بحرین داخل فارس است و ا...
-
غابة
لغتنامه دهخدا
غابة. [ ب َ ] (اِخ ) قریه ای است در بحرین . (معجم البلدان ). و در نزهة القلوب حمداﷲ مستوفی ذیل بحرین آرد: و شهرستان آن [بحرین ] را [هجر] گفته اند، اردشیر بابکان ساخت و در زمان سابق آن را بالحسا و ازر والاره و فروق و بینونة و سابون و دارین و غابة از م...
-
کاظم اصفهانی
لغتنامه دهخدا
کاظم اصفهانی . [ ظِ م ِ اِ ف َ ] (اِخ ) (میرزا...) ولد حاجی میرزا علی از اهالی اصفهان و از معتبرین تجار است . حقاکه مشارالیه تاجر کالای قابلی است و بنکدار اهلیت و آدمیت است . از خوبیهای ذات و پاکیزگی صفات توفیق ترک دنیا یافته مدتی است که در مشهد مقدس...
-
کونین
لغتنامه دهخدا
کونین . [ ک َ ن َ ] (ع اِ) دو کون که مراد دو عالم باشد، یعنی این جهان و جهان آینده یا دو قسم از موجودات یعنی ابدان و ارواح و یا انس وجن . (ناظم الاطباء). هر دو جهان و دارین و عالم ارواح و عالم اجسام . (آنندراج ). تثنیه ٔ کون ، دو عالم . این جهان و آن...
-
هجر
لغتنامه دهخدا
هجر. [ هََ ج َ ] (اِخ ) نام شهری که مرکز بحرین است . و با الف و لام (الهجر) نیز آورده اند. و تمام ناحیه ٔ بحرین را نیز هجر گفته اند و این صواب است . (از معجم البلدان چ جدید). نام شهری است در قسمت شمال شرقی و موسوم به الحساء بحرین از جزیرةالعرب ، در س...