کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دارو زنی بچوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دارو زنی بچوب
دیکشنری فارسی به عربی
توابل
-
واژههای مشابه
-
کیل دارو
لغتنامه دهخدا
کیل دارو. (اِ مرکب ) سرخس . (قانون ابوعلی سینا، مفردات چ طهران ص 216، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). سرخس نر . (فرهنگ فارسی معین ). گیاهی است که بر جرم او پیوندها و عقده ها بود و چون بشکنند توبرتو بود، و او را زغبها باشد به رنگ ...
-
کرم دارو
لغتنامه دهخدا
کرم دارو. [ ک ِ ] (اِ مرکب ) مطلق داروهای کرم کش . (یادداشت مؤلف ) : گویم ار تو هم بدین مشغول باشی به بودزآنکه به سازد خرف را کرم دارو از خضاب .سنائی .
-
diversion investigator, DI
مسیربان دارو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] مأمور رسیدگی به مسائل مسیرگردانی داروهای تحت نظارت
-
drug diversion
مسیرگردانی دارو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] انتقال دارو از مجاری قانونی به مجاری غیرقانونی
-
drug targeting
هدفمندسازی دارو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] راهبردی برای رساندن دارو به یاختههای مشخصی در بدن
-
me too drug, me-again drug
همساندارو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] دارویی که اثر دارویی آن بسیار شبیه به دارو یا داروهای دیگری است که در بازار وجود دارد و غالباً با استقبال روبهرو بودهاند
-
زنگی دارو
لغتنامه دهخدا
زنگی دارو. [ زَ ] (اِ مرکب ) دوایی است که آنرا به عربی عقربان خوانند و آن بیخ کبر رومی است و بعضی گویند حشیشة الطحال باشدو آن را حشیشة الدودیة نیز گفته اند و به یونانی اسقولوقندریون خوانند. (برهان ). نباتی است بی ساق و خوشه و ثمر، غالباً در سنگلاخها ...
-
medication 1
تجویز دارو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] دستور به کار بردن دارو برای درمان متـ . مداوا
-
prodrug
پیشدارو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] هر ترکیبی که اثر داروشناختی خود را پس از استحالۀ زیستشیمیایی نشان دهد
-
drug disposition, disposition of drugs
دورریزش دارو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] فرایندهای زیستی نظیر توزیع و زیدگرگونی و دفع که به کاهش غلظت دارو در پلاسما منجر میشود
-
drug design
طراحی دارو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] فرایند یافتن روشی برای ساختن یک داروی جدید متـ . طراحی منطقی دارو rational drug design
-
جان دارو
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) نوشدارو، داروی جان بخش .
-
جون دارو
لغتنامه دهخدا
جون دارو. (اِ مرکب ) معجونی است که هندوان ساخته اند و آن معجون سلاحه است . و این جون دارو در جذام بکار است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و رجوع به جان دارو شود.