کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داردوست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
داردوست
/dārdust/
معنی
هر گیاه پیچنده مانند عشقه که به درخت مجاور خود بپیچد و بالا برود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
داردوست
لغتنامه دهخدا
داردوست .(اِ مرکب ) درختی است که دارای ساقه های پیچنده است وآن را عشقه گویند. مهر بانک لبلاب . رجوع به لبلاب ، عشقه ، عشق پیچان و مهربانک شود. || و در تداول جنگلبانی بر همه ٔ انواع درختان پیچنده اطلاق شود.
-
داردوست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) dārdust هر گیاه پیچنده مانند عشقه که به درخت مجاور خود بپیچد و بالا برود.
-
جستوجو در متن
-
دردوس
لغتنامه دهخدا
دردوس . [ دَ ] (اِ) (شکسته ٔ داردوست ) نامی است که در آستارا و گرگانرود به داردوست دهند. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به داردوست شود.
-
تویجه لی
لغتنامه دهخدا
تویجه لی . [ ج َ ] (اِ) نامی است که در شفارود به داردوست دهند. تویج . عشقه .رجوع به داردوست شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
لشک
لغتنامه دهخدا
لشک . [ ل َ ] (اِ) نامی که در لاهیجان و دیلمان به داردوست دهند. عشقه . عشق پیچان . مهربانک . لبلاب . رجوع به داردوست شود.
-
بلگم
لغتنامه دهخدا
بلگم . [ ب َ گ َ ] (اِ) نامی است که در گیلان و نور و کجور به داردوست دهند. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به داردوست شود.
-
بلوه
لغتنامه دهخدا
بلوه . [ ب َ وَ / وِ ] (اِ) نامی است که در گرگان به داردوست دهند. در مینودشت (حاجیر) پاپیتال را گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به داردوست و پاپیتال شود.
-
مهربانک
لغتنامه دهخدا
مهربانک . [ م ِ ن َ ] (اِ مرکب ) داردوست . عشق پیچان . عشقه . لبلاب . (زمخشری ). رجوع به لبلاب شود.
-
برشن
لغتنامه دهخدا
برشن . [ ب َ ش َ ] (اِ) عشق پیچه . (آنندراج ). عشق پیچان . مهربانک . و رجوع به داردوست شود.
-
بلو
لغتنامه دهخدا
بلو. [ ب َ ] (اِ) نامیست که در گرگان به داردوست دهند. (یادداشت مرحوم دهخدا). در رامیان ، پاپیتال را گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا). پیچک . گیاه پیچنده . رجوع به پاپیتال و پیچک و داردوست شود. || افزاری مانند قندشکن برای شیار زمین که زنان کُنند. (یادداشت...
-
پویچه
لغتنامه دهخدا
پویچه . [ پ َ چ َ / چ ِ ] (اِ) عشقه و آن گیاهی است که بر درخت پیچد. (برهان ). مهربانک . داردوست . عشق پیچان . لبلاب . رجوع به لبلاب شود.
-
حبل المساکین
لغتنامه دهخدا
حبل المساکین . [ ح َ لُل ْ م َ ] (ع اِ مرکب ) صنفی از لبلاب ، یعنی رسن درویشان . لبلاب بزرگ . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). لبلاب . (داود ضریر انطاکی ) (اختیارات بدیعی ). داردوست . پیچک . لبلاب کبیر. قسوس . رجوع به ذیل دزی ج 1 ص 246 شود .
-
تال
لغتنامه دهخدا
تال . (اِ) داردوست . (درختان جنگلی ایران تألیف حبیب اﷲ ثابتی ص 172). || در شمال ایران : تَمیس . (درختان جنگلی ایران ایضاً). || در لاهیجان و لفمجان و دیلمان ، گیاهی است دارای ساقه های پیچنده ، برگهای آن شبیه به نیلوفر ولی کمی کشیده تراست . گلهای سفید...
-
دم برگ
لغتنامه دهخدا
دم برگ . [ دُ ب َ ] (اِ مرکب ) دسته ٔ برگ که بدان با شاخ پیوندد. (یادداشت مؤلف ). میله ٔ باریکی را که قطورتر از پهنک می باشد و پهنک به وسیله ٔ آن به ساقه ٔ نبات متصل می گردد دم برگ نامند، شکل دم برگ در گیاهان مختلف متفاوت است ، مثلاً گاهی استوانه شک...