کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داربست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
داربست
/dārbast/
معنی
۱. چوببندی.
۲. چوببست.
۳. چوبهایی که زیر درخت انگور برپا کنند و شاخههای تاک را روی آن بیندازند؛ داربند.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: داربست زد
بن حال: داربست زن
دیکشنری
espalier, latticework, staging, trellis
-
جستوجوی دقیق
-
داربست
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (اِمر.) چوب بند، چوب بست .
-
داربست
لغتنامه دهخدا
داربست . [ ب َ ] (اِ مرکب ) داربند. چفتی که تاک و کدو بر آن اندازند تا پهن شود و خوشه ها بدان آویزند. (آنندراج ). || چوبی چند که معماران بالای آن نشسته ، کار میکنند. (آنندراج ).
-
داربست
لغتنامه دهخدا
داربست . [ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان فرامرزان بخش بستک شهرستان لار. چهل و دوهزارگزی جنوب باختر بستک . دامنه ٔ شمالی کوه داربست . گرمسیر و مالاریائی است و سکنه ٔ آن 270 تن است . آب آنجا از باران . محصول آن خرما. دیمی . شغل اهالی زراعت است و راه فرعی ...
-
داربست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dārbast ۱. چوببندی.۲. چوببست.۳. چوبهایی که زیر درخت انگور برپا کنند و شاخههای تاک را روی آن بیندازند؛ داربند.
-
داربست
دیکشنری فارسی به عربی
تسقيل
-
داربست
لهجه و گویش تهرانی
چوب بست
-
واژههای مشابه
-
stroma, matrix 3
زیداربست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی، علوم تشریحی] داربستی از جنس بافت همبند که یک ساختار یا بافت را پشتیبانی میکند
-
framework
داربست 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] سازهای موقت که در هنگام ساخت ساختمان از آن استفاده و پس از پایان کار برداشته میشود
-
scaffold
داربست 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی پزشکی] ساختار سهبعدی مصنوعی که نقش زمینۀ برونیاختهای را برای رفتارهای یاختهای و بازسازی بافت ایفا میکند
-
stroma ovarii, stroma of ovary
زیداربست تخمدان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] بافت الیافی و ماهیچۀ همواری که داربست تخمدان را تشکیل میدهد
-
stromatogenous
زیداربستزاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] بافت ساختهشده از زیداربست
-
stroma vitreum, stroma of vitreous, vitreous stroma
زیداربست زجاجیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] داربستی از موادی سفت که زجاجیۀ چشم را در بر میگیرد
-
stroma of iris, stroma iridis
زیداربست عنبیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] تودۀ نرمی از الیاف بافت پیوندی که بخش عمدۀ عنبیه را پر میکند
-
stroma of cornea
زیداربست قرنیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] مادۀ زمینهای قرنیه که یکی از لایههای پنجگانۀ آن محسوب میشود