کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داربام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
داربام
/dārbām/
معنی
۱. شاهتیر سقف.
۲. تیرهای ستبر که در سقف خانه به کار میبرند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
rafter
-
جستوجوی دقیق
-
داربام
لغتنامه دهخدا
داربام . (اِ مرکب ) شاه تیر. فَرَسب . حَمّال . چوبی است بزرگ که بدان بام خانه پوشند. (آنندراج ). رجوع به دار شود.
-
داربام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dārbām ۱. شاهتیر سقف.۲. تیرهای ستبر که در سقف خانه به کار میبرند.
-
جستوجو در متن
-
تیر
لغتنامه دهخدا
تیر. (اِ) معروف است و به عربی سهم خوانند. (برهان ). تیر که ازکمان جهد. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 139). تیر کمان .(فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا). ترجمه ٔ سهم ، و خدنگ و ناوک مترادف آن ، و این مجاز است و راست و راست رو کج گشاده ، سخت دلدوز، دیده دوز، جگردوز،...