کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دارالخلافه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دارالخلافه
/dārolxelāfe/
معنی
۱. سرای خلیفه؛ مرکز خلافت؛ جای اقامت خلیفۀ اسلام؛ پایتخت.
۲. [منسوخ] در دورۀ قاجاریه، پایتخت.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
caliphate
-
جستوجوی دقیق
-
دارالخلافه
فرهنگ فارسی معین
( ~. خِ فَ) [ ع . دارالخلافة ] (اِمر.) 1 - شهرِ محل اقامت خلیفة اسلام . 2 - پایتخت سلطان .
-
دارالخلافه
لغتنامه دهخدا
دارالخلافه . [ رُل ْ خ ِ ف َ ] (ع اِ مرکب ) جای اقامت پادشاه . پایتخت . (ناظم الاطباء). در تواریخ ، این ترکیب اصولاً بجای نام هر شهری که پایتخت بوده بکار رفته است : وقت بازگشتن شد. از دارالخلافه برنشست تا بسرای خویش رود. (تاریخ بیهقی ).بدارالخلافه خب...
-
دارالخلافه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: دارالخلافَة] [قدیمی] dārolxelāfe ۱. سرای خلیفه؛ مرکز خلافت؛ جای اقامت خلیفۀ اسلام؛ پایتخت.۲. [منسوخ] در دورۀ قاجاریه، پایتخت.
-
واژههای مشابه
-
حریم دارالخلافه
لغتنامه دهخدا
حریم دارالخلافه . [ ح َ م ِ رِل ْ خ َ ف َ / ف ِ ] (اِخ ) ثلث شهر بغداد را بدین نام میخواندند چه کاخ سلطنتی در میان آن بود و آنرا سوری بود که از کنار دجله آغاز میگشت و از سوی دیگر نیز بدان منتهی میگشت ... مانند یک نیمه دائره بود و چند در داشت : یکی از...
-
جستوجو در متن
-
حکومتنشین
واژگان مترادف و متضاد
پایتخت، دارالخلافه، دارالملک، مرکز
-
همایونگاه
واژگان مترادف و متضاد
پایتخت، دارالخلافه، دارالملک
-
سلسبیلی
لغتنامه دهخدا
سلسبیلی . [ س َ س َ ] (ص نسبی ) انتسابی است به سلسبیل که نام بعضی ازخواجه های دارالخلافه ٔ بغداد بود. (الانساب سمعانی ).
-
ناصری
لغتنامه دهخدا
ناصری . [ ص ِ ] (اِخ ) شهر طهران . (ناظم الاطباء). شهر تهران را به عهد سلطنت ناصرالدین شاه ، دارالخلافه ٔ ناصری می گفتند.
-
باب کلواذا
لغتنامه دهخدا
باب کلواذا. [ ب ِ ک َ] (اِخ ) از درهای دارالخلافه ٔ بغداد بوده است مقابل باب الخاصة. رجوع به باب الخاصة شود. (معجم البلدان ).
-
باب الفردوس
لغتنامه دهخدا
باب الفردوس . [ بُل ْ ف ِ دَ ] (اِخ ) درب خانه ٔ عظیمی است در دارالخلافه ٔ بغداد. (معجم البلدان ).
-
دارالحکومه
لغتنامه دهخدا
دارالحکومه . [ رُل ْ ح ُ م َ ] (ع اِ مرکب ) سرای حاکم . || محل حکومت کردن . رجوع به دارالجلال و دارالخلافه شود.
-
دارالطواویس
لغتنامه دهخدا
دارالطواویس . [ رُطْ طَ ] (اِخ ) بنایی است در دارالخلافه ٔبغداد که المطیع بالله ساخته است . (معجم البلدان ).
-
دارالمثمنه
لغتنامه دهخدا
دارالمثمنه . [ رُل ْ م ُ ث َم ْ م َ ن َ ] (اِخ ) یکی از عمارات المطیع ﷲ تعالی در دارالخلافه ٔ بغداد. (معجم البلدان ).