کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دارالبقا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دارالبقا
/dārolbaqā/
معنی
جهان جاوید؛ جهان دیگر؛ آخرت.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دارالبقا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی:دارالبقاء] [قدیمی، مجاز] dārolbaqā جهان جاوید؛ جهان دیگر؛ آخرت.
-
جستوجو در متن
-
دارالبقاء
لغتنامه دهخدا
دارالبقاء. [ رُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) جهان دیگر و بهشت : دارالفناء کوی مرمت نمیکنندبرخیز تا عمارت دارالبقا کنیم . سعدی .رجوع به دارالاخرة شود.
-
مرمت کردن
لغتنامه دهخدا
مرمت کردن . [ م َ رَم ْ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) التیام دادن . اصلاح کردن . ترمیم کردن . تعمیر. (از منتهی الارب ) : دارالفناء کوی مرمت نمی کنندبرخیز تا عمارت دارالبقا کنیم .سعدی (از نسخه ٔ خطی کهن ).
-
حافظالدین
لغتنامه دهخدا
حافظالدین . [ ف ِ ظُدْ دی ] (اِخ ) ابونصر بن خواجه محمد پارسابن محمدبن محمود الحافظ البخاری . آنگاه که پدرش خواجه پارسا در سفر حج در شهر مدینه درگذشت قائم مقام پدرشد، و در نفی وجود و بذل موجود کار از وی گذرانید. وفاتش بسال 865 هَ . ق . اتفاق افتاد و ...
-
شعیب
لغتنامه دهخدا
شعیب . [ ش ُ ع َ ] (اِخ ) نام پیغمبری که پدرزن موسی بود و نام اصلی وی اوثیرن و به فارسی یوبب گویند. (ناظم الاطباء). نام نبی علیه السلام و گویند نام اوثیرون بن صیقون بن عیفابن ثابت بن مدین بن ابراهیم . و گفته اند که اسم او شعیب بن میکائیل از اولاد مدی...
-
بقا
لغتنامه دهخدا
بقا. [ ب َ ] (ع اِمص ) زیست و زندگانی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (فرهنگ نظام ). ماندن در جهان . ضد فنا. (آنندراج ). باقی ماندن . (ترجمان علامه جرجانی ص 27) (زوزنی ). بماندن . (مؤید الفضلاء). عمر و رجوع به بقاء شود : در دار فنا اهل...
-
صائب
لغتنامه دهخدا
صائب . [ ءِ] (اِخ ) تبریزی . سلسله ٔ نسب مولانا سیدمحمدعلی صائب تبریزی به شمس الدین تبریزی معروف میرسد. والد ماجد وی میرزا عبدالرحیم که یکی از تجار معتبر تبارزه ٔ عباس آباد اصفهان بود از جمله ٔ اشخاصی است که به امر شاه عباس اول از تبریز کوچیده و در ع...
-
اختر
لغتنامه دهخدا
اختر. [ اَ ت َ ] (اِ) جرم فلکی . یکی ازاجرام آسمانی . ستاره ٔ سیار. کوکب . نجم : اخترانند آسمانشان جایگاه هفت تابنده روان در دو و داه . رودکی .ز گردنده هفت اختر اندر سپهریکی را ندیدم بدو راه مهر. فردوسی .که گیتی بشست او بتیغ از بدان فروزنده ٔ اختر بخ...