کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دارابی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دارابی
/dārābi/
معنی
میوهای از نوع مرکبات، گرد، بزرگ، و نارنجیرنگ با طعم ترشوشیرین و مطبوع.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
grapefruit
-
جستوجوی دقیق
-
دارابی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) میوه ای از نوع مرکبات ، کمی بزرگ تر از پرتقال ، با طع م ی ترش و شیرین .
-
دارابی
لغتنامه دهخدا
دارابی . (اِ) میوه ای از طایفه مرکبات ، شبیه بنارنج و پرتقال . (ناظم الاطباء). || (ص نسبی ) منسوب بشهر داراب . (ناظم الاطباء).
-
دارابی
لغتنامه دهخدا
دارابی . (اِخ ) دهی از دهستان میرده بخش مرکزی شهرستان سقز. چهل هزارگزی جنوب باختر سقز. یازده هزارگزی شمال شوسه ٔ سقز به بانه . کوهستانی . سردسیر. سکنه ٔ آنجا صد و پنجاه نفر. آب آن از چشمه . محصول آن غلات ، لبنیات ، توتون . شغل اهالی زراعت و گله داری ...
-
دارابی
لغتنامه دهخدا
دارابی . (اِخ ) سید جعفربن ابی اسحاق موسوی علوی دارابی ، ساکن بروجرد و معروف بکشفی از اجله ٔ علمای امامیه ٔقرن سیزدهم هجری است که اصلاً از دارابگرد پارس بوده ... و عالمی است ادیب ، نحوی ، عارف و در حدیث و تفسیربی نظیر. از تألیفات اوست : 1- اجابةالمض...
-
دارابی
لغتنامه دهخدا
دارابی . (اِخ ) شاه محمد معروف به دارابجردی رجوع به دارابجردی شود.
-
دارابی
لغتنامه دهخدا
دارابی . (اِخ ) میرزا محمدعلی دارابی معروف به بهار پسر میرزا اسحاق شیخ الاسلام از اکابر بروجرد بوده و مانند پدر منصب شیخ الاسلامی داشته و بقضاوت مشغول بوده و در سال 1260 هَ . ق . درگذشت . (ریحانة الادب ج 1 بهار). رجوع به بهار شود.
-
دارابی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به داراب، شهری در استان فارس) (زیستشناسی) dārābi میوهای از نوع مرکبات، گرد، بزرگ، و نارنجیرنگ با طعم ترشوشیرین و مطبوع.
-
دارابی
لهجه و گویش تهرانی
پارچه ماهوتی کلفت،نوعی از مرکبات
-
دارابی
لهجه و گویش تهرانی
پارچهای ضخیم در رنگهای تیره برای پالتو
-
واژههای مشابه
-
بهار دارابی
لغتنامه دهخدا
بهار دارابی . [ ب َ رِ ] (اِخ ) اسمش میرزا محمدعلی بن شیخ اسحاق شیخ الاسلامی دارابجرد فارس . بعد از پدر به دارالخلافه آمد و پس از چندی تأخیر بخدمت میرزا عبدالوهاب اصفهانی معتمدالدوله رفته معروض داشت که شرط کلی شیخ الاسلامی عدم سواد و تدین است و من ج...
-
جستوجو در متن
-
shaddock
دیکشنری انگلیسی به فارسی
shaddock، دارابی، سداب ها
-
shaddocks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
shaddocks، دارابی، سداب ها
-
بتاوی
لهجه و گویش تهرانی
نوعی مرکبات بزرگتر از دارابی