کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دارا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دارا
/dārā/
معنی
دارنده؛ چیزدار؛ مالدار؛ ثروتمند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. توانگر، ثروتمند، غنی، مالک، منعم
۲. حائز، ذیحق ≠ ندار
دیکشنری
capitalist, flush, moneyed, propertied, rich, wealthy, well-off, well-to-do
-
جستوجوی دقیق
-
دارا
فرهنگ نامها
(تلفظ: dārā) برخوردار از چیزی یا در اختیار دارندهی چیزی ، صاحب ، مالک ، ثروتمند ؛ (در قدیم) (به مجاز) خداوند ؛ (در اعلام) داراب (داریوش) ، ← داریوش .
-
دارا
واژگان مترادف و متضاد
۱. توانگر، ثروتمند، غنی، مالک، منعم ۲. حائز، ذیحق ≠ ندار
-
دارا
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص فا.) 1 - دارنده . 2 - مال دار. 3 - خدای تعالی .
-
دارا
لغتنامه دهخدا
دارا. (اِخ ) اسپهبد مجدالدین دارا پادشاه دیلمان است و در نیمه ٔ دوم قرن ششم هجری می زیست و از امیران گمنام آنروزگار بوده است . رجوع به مازندران و استرآباد رابینو. ترجمه ٔ وحید مازندرانی ص 196 شود.
-
دارا
لغتنامه دهخدا
دارا. (اِخ ) این پادشاه نیز از خاندان هخامنشی و پسر اردشیر درازدست است که از زنی از اهالی بابل بنام «کسمارتی دین » متولد شد.او را بنام هایی مانند دارابن بهمن بن اسفندیار و دارابن اردشیربن بهمن بن اسفندیار در تواریخ یاد کرده اند و ابن اثیر برای عدم اخ...
-
دارا
لغتنامه دهخدا
دارا. (اِخ ) این پادشاه همان دارای بزرگ است که بدست اسکندر کشته شد و در تواریخ متأخر او را بعنوان داریوش سوم میشناسیم . در کتب پیشینیان دارابن دارا، دارا پسردارا، و گاه بعنوان دارای اکبر نامیده شده است . او را بنام دار و دارابن داراب نیز خوانده اند ...
-
دارا
لغتنامه دهخدا
دارا. (اِخ ) دارا پسر رستم شروین سیزدهمین اسپهبد تبرستان در دوران نخستین فرمانروایی آل باوند که در قرن چهارم میزیسته است . (معجم الانساب ج 2 ص 286).
-
دارا
لغتنامه دهخدا
دارا. (اِخ ) دژی است که دارای بزرگ (داریوش سوم ) در کوههای مازندران ساخته بود. رابینو در کتاب «مازندران و استرآباد» نویسد: ده کوسان در پای قلعه آب دارا بوده و این قلعه بدون شک همان قلعه دارا (دژدارا) است که نزدیک قریه ٔ مرزن آباد کنونی قرار داشته است...
-
دارا
لغتنامه دهخدا
دارا. (اِخ ) شهر کوچکی بوده است دربین النهرین (عراق ). صاحب حدود العالم در بخش «سخن اندر ناحیت جزیره (بین النهرین ) و شهرهای وی » گوید؛ «... دارا شهرکی است بر دامن کوه و اندر وی آبهای روان بسیار». (حدود العالم چ سیدجلال الدین طهرانی ص 91).
-
دارا
لغتنامه دهخدا
دارا. (اِخ ) فرزند اردوان سوم پادشاه اشکانی است که در جنگ او با رومیان مقرر شد که همین دارا را برای تجدید مودت و دوستی میان دو کشور به روم فرستند. رجوع به ایران باستان پیرنیا ج 3 ص 2047 شود.
-
دارا
لغتنامه دهخدا
دارا. (اِخ ) فرزند قابوس وشمگیر پادشاه معروف آل زیار بوده و پس از شکست و درگذشت پدرش قابوس ، بنا بنوشته ٔ صاحب کتاب حبیب السیر بخدمت امیران سامانی درآمده است . رجوع به حبیب السیر ج 2 ص 367 شود. اما به نوشته ٔ ابوالفضل بیهقی وی به عنوان نوا و گروگان د...
-
دارا
لغتنامه دهخدا
دارا. (اِخ ) یا داریوش بزرگ نخستین پادشاه سلسله ٔ هخامنشی است که به این نام خوانده شده و نباید او رابا دارای اکبر که بدست اسکندر کشته شد، اشتباه کرد.او همان داریوش اول است . رجوع به داریوش اول شود.
-
دارا
لغتنامه دهخدا
دارا. (نف ) دارنده . (برهان ) : دارنده ٔ تخت پادشاهی دارای سپیدی و سیاهی . نظامی . || خداوند، مالک : لطیف کرم گستر کارسازکه دارای خلق است و دانای راز. سعدی .ثوابت باشد ای دارای خرمن اگر رحمی کنی بر خوشه چینی . حافظ.دارای جهان نصرت دین خسرو کامل یحیی ...
-
دارا
لغتنامه دهخدا
دارا.(اِخ ) شهری است که تیرداد اول پادشاه اشکانی ساخته بود. «از کارهای او [ تیرداد ] بنای شهر جدیدی است که ژوستن گوید: دارا نام داشت و در کوه زاپا اُرِته نُن واقع بود... این شهر رااز هر طرف کوههایی که شیب های تند داشت احاطه میکرد.خود شهر در جلگه ای و...
-
دارا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: dārāk] dārā دارنده؛ چیزدار؛ مالدار؛ ثروتمند.