کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دادگستری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دادگستری
/dādgostari/
معنی
۱. (حقوق) وزارتخانه یا ادارهای که به امور حقوقی و جزایی مردم رسیدگی میکند؛ عدلیه.
۲. (حاصل مصدر) [قدیمی] عمل دادگستر؛ ترویج عدلوداد میان مردم.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. عدالت
۲. دادگاه، عدلیه، محکمه
دیکشنری
judicature
-
جستوجوی دقیق
-
دادگستری
واژگان مترادف و متضاد
۱. عدالت ۲. دادگاه، عدلیه، محکمه
-
دادگستری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) وزارتخانه یا اداره ای که به امور حقوقی و جزایی رسیدگی می کند.
-
دادگستری
لغتنامه دهخدا
دادگستری . [ گ ُ ت َ ] (اِ مرکب ) عدلیه . (وزارت ...)، وزارت عدلیه . دستگاه قضایی کشور. رجوع به عدلیه شود.
-
دادگستری
لغتنامه دهخدا
دادگستری . [ گ ُ ت َ ](حامص مرکب ) عمل دادگستر، عدل . دادگری : بقد و چهره هرآنکس که شاه خوبان شدجهان بگیرد اگر دادگستری داند.حافظ.
-
دادگستری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dādgostari ۱. (حقوق) وزارتخانه یا ادارهای که به امور حقوقی و جزایی مردم رسیدگی میکند؛ عدلیه.۲. (حاصل مصدر) [قدیمی] عمل دادگستر؛ ترویج عدلوداد میان مردم.
-
دادگستری
دیکشنری فارسی به عربی
عدالة
-
واژههای مشابه
-
وکیل دادگستری
دیکشنری فارسی به عربی
محامي
-
جستوجو در متن
-
cassalty
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دادگستری
-
courtlike
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دادگستری
-
litigator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دادگستری
-
judicialis
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دادگستری
-
tribunicial
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دادگستری
-
rogatory
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دادگستری