کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دادهکاوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
data mining
دادهکاوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] استخراج اطلاعات با الگوهای خاص، از حجم زیادی از دادههای ذخیرهشده
-
واژههای مشابه
-
کاوی
لغتنامه دهخدا
کاوی . (ع ص ) به آتش داغ دهنده به عضو. (آنندراج ). سوزنده پوست را به آهن و مانند آن . (از اقرب الموارد).
-
کاوی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] kāvi در آیین زردشتی، کسی که چشم دارد ولی حقیقت را نمیبیند. = کرپان
-
کاوی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) دارویی که سبب سوختن و ضمناً تصلب دهانة عروق و محل بریدگی و زخم در انساج بشود و بالنتیجه مجاری عروق را به هم آرد و مسام را بند کند مانند زاج و اسیدتری کلراستیک .
-
کاوی
دیکشنری فارسی به عربی
تجويف
-
data
داده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، رمزشناسی] اعداد و متن و مانند آن که میتوان آنها را به شکل خاصی مرتب کرد تا امکان ذخیرهسازی و پردازش آنها بهوسیلۀ رایانه فراهم شود متـ . دادهها
-
data
داده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] اطلاعات کمّی حاصل از مشاهدۀ یافتهها که مبنای استدلال و بحث و محاسبه قرار میگیرد متـ . دادهها
-
داده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص فا.) 1 - آن که اجرای عدالت کند، عادل . 2 - خدای تعالی . 3 - روز چهاردهم از ماه های ملکی .
-
داده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) 1 - (ص مف .) بخشیده ، عطا شده . 2 - (اِ.) اطلاع ، خبر. 3 - قسمت ، سرنوشت . 4 - پول یا سندی که به بانکی داده می شود تا به حساب پرداختی برند.
-
داده
لغتنامه دهخدا
داده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) نعت مفعولی از دادن . مبذول . بخشیده . عطا کرده : دل بمهر امیر دادستم کس نگوید که داده باز ستان . فرخی .چون کریمان کز عطای داده نسیانشان بودعفو حق را از خطای خلق نسیان دیده اند. خاقانی .آخر آن بوسه که روزی دادی داده را روز د...
-
داده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) dāde ۱. ویژگی آنچه کسی به دیگری بدهد.۲. بخشیدهشده.۳. سپردهشده.۴. (اسم) (بانکداری) پول یا سندی که کسی به بانک بدهد که به حساب دادگی او بنویسند.۵. (اسم) اطلاعاتی که برای یک کار آماری گردآوری میشود.
-
deconstructivism
نهانکاوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] نظریهای پسامدرن که پیچیدگی نظام جهانی را مخل ارائۀ تعریف و توصیف دقیق از مقولات، و نیز هدف دانشاندوزی را درک انگیزۀ پنهان کنشگران ازطریق واکاوی گفتههای آنان میداند
-
document analysis
دبیزهکاوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] تجزیهوتحلیل موضوعی محتوای دبیزه و تعیین و انتخاب مشخصات و خصوصیات آن بهنحویکه بازشناسی و بازیابی آن امکانپذیر باشد
-
psychoanalysis
روانکاوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] رویکردی به ذهن و اختلالهای روانی و نحوۀ درمان آنها با این فرض اساسی که بیشتر فعالیتهای ذهنی و پردازش آنها در ضمیر ناخودآگاه رخ میدهد