کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دادهپردازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
data processing
دادهپردازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] مرحلهای در پژوهش یافتههای باستانشناختی که معمولاً شامل تمیز کردن و محافظت و برچسبزنی و یافتهنامهنویسی (inventorying) و دادهنامهنویسی (cataloging) میشود
-
واژههای مشابه
-
data
داده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، رمزشناسی] اعداد و متن و مانند آن که میتوان آنها را به شکل خاصی مرتب کرد تا امکان ذخیرهسازی و پردازش آنها بهوسیلۀ رایانه فراهم شود متـ . دادهها
-
data
داده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] اطلاعات کمّی حاصل از مشاهدۀ یافتهها که مبنای استدلال و بحث و محاسبه قرار میگیرد متـ . دادهها
-
داده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص فا.) 1 - آن که اجرای عدالت کند، عادل . 2 - خدای تعالی . 3 - روز چهاردهم از ماه های ملکی .
-
داده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) 1 - (ص مف .) بخشیده ، عطا شده . 2 - (اِ.) اطلاع ، خبر. 3 - قسمت ، سرنوشت . 4 - پول یا سندی که به بانکی داده می شود تا به حساب پرداختی برند.
-
داده
لغتنامه دهخدا
داده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) نعت مفعولی از دادن . مبذول . بخشیده . عطا کرده : دل بمهر امیر دادستم کس نگوید که داده باز ستان . فرخی .چون کریمان کز عطای داده نسیانشان بودعفو حق را از خطای خلق نسیان دیده اند. خاقانی .آخر آن بوسه که روزی دادی داده را روز د...
-
داده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) dāde ۱. ویژگی آنچه کسی به دیگری بدهد.۲. بخشیدهشده.۳. سپردهشده.۴. (اسم) (بانکداری) پول یا سندی که کسی به بانک بدهد که به حساب دادگی او بنویسند.۵. (اسم) اطلاعاتی که برای یک کار آماری گردآوری میشود.
-
عشوه پردازی
لغتنامه دهخدا
عشوه پردازی . [ ع ِش ْ وَ / وِ پ َ ] (حامص مرکب ) عمل و حالت عشوه پرداز. (فرهنگ فارسی معین ). ناز و کرشمه کردن . عشوه کردن .
-
کیسه پردازی
لغتنامه دهخدا
کیسه پردازی . [ س َ / س ِ پ َ ] (حامص مرکب ) خالی کردن کیسه از زر و سیم و جز آنها. تهی کردن کیسه از آنچه در اوست . || بخشش . سخاوت . || بوالعجب از کیسه درآوردن معرکه گیران و به خلق نمودن . (فرهنگ فارسی معین ) : فلک را کیسه پردازی است پیوست که کارش بو...
-
کرشمه پردازی
لغتنامه دهخدا
کرشمه پردازی . [ ک ِ رِ م َ / م ِ پ َ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت و عمل کرشمه پرداز. کرشمه بازی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرشمه بازی شود.
-
کوه پردازی
لغتنامه دهخدا
کوه پردازی . [ پ َ ] (حامص مرکب ) (اصطلاح نقاشی ) تجسم دادن منظره ٔ کوه . نقاشی و طراحی کوه . (از فرهنگ فارسی معین ).
-
text processing
متنپردازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] نوشتن و تغییر دادن و ویرایش و چاپ حروف و متون با نرمافزار رایانهای مخصوص
-
dramaturgy
نمایشپردازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] 1. فن و هنر نگارش نمایشنامه 2. مطالعه و تحلیل و تفسیر نمایشنامه برای اجراهای جدید با توجه به مخاطب و زمان و مکان
-
word processing
واژهپردازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] نوشتن و تغییر دادن و ویرایش و چاپ حروف و واژهها با نرمافزار رایانهای مخصوص