کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دادن امتیاز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دادن امتیاز
دیکشنری فارسی به عربی
استثمار
-
واژههای مشابه
-
دادَن
لهجه و گویش بختیاری
dâdan دادن.
-
سر دادن،سرک دادن
لهجه و گویش تهرانی
زیادتر دادن،در تعویض اضافه پرداختن
-
دور دادن، دو دادن
لهجه و گویش تهرانی
میدان دادن به کسی
-
جولون،جولون دادن،جولان دادن
لهجه و گویش تهرانی
عرض اندام،گشتن
-
عرض دادن
لغتنامه دهخدا
عرض دادن . [ ع َ دَ ] (مص مرکب ) نشان دادن . نمودن . ارائه دادن . به معرض نهادن : قریب صد و پنجاه هزار سوار لشکر سلطان عرض داده بودند بیرون پیاده که صدهزار دیگر بودند. (تاریخ سیستان ). نسختی که ... خود نبشته بود بر رای سلطان عرض داد. (تاریخ بیهقی ص 4...
-
عرضه دادن
لغتنامه دهخدا
عرضه دادن . [ ع َ ض َ / ض ِ دَ ] (مص مرکب ) به معرض گذاشتن . ارائه دادن . عرض کردن . عرضه کردن : گنجها بر دل خاقانی اگر عرضه دهندنه فلک ده یک آن چیز بود کو بدهد. خاقانی .هر روز مهر پیلبانان جمله پیلان بر وی عرضه دادی . (سندبادنامه ص 56).خلق جزای هر ع...
-
عشوه دادن
لغتنامه دهخدا
عشوه دادن . [ ع ِش ْ وَ / وِ دَ ] (مص مرکب ) فریب دادن . فریفتن . گول زدن : من ندانستم که کار این قوم بدین منزلت است و عشوه دادند مرا به حدیث ایشان و راست نگفتند. (تاریخ بیهقی ص 585). پس اگر عشوه دهد کسی که حیلتی باید ساخت که مسعود بر جناح سفر است .....
-
عسل دادن
لغتنامه دهخدا
عسل دادن . [ ع َ س َ دَ ] (مص مرکب ) عسل ساختن . به عمل آوردن عسل . تولید عسل کردن : زنبور درشت بی مروت را گوی باری چو عسل نمیدهی نیش مزن .سعدی .
-
ظفر دادن
لغتنامه دهخدا
ظفر دادن . [ ظَ ف َ دَ ] (مص مرکب ) اِظفار. تظفیر. مظفر کردن بر. افلاح . (تاج المصادر).
-
عاریت دادن
لغتنامه دهخدا
عاریت دادن . [ ی َ دَ ] (مص مرکب ) به عاریت دادن . || عاریت دادن شترکسی را تا بدان ناقه ٔ خود را دوشد. (منتهی الارب ).
-
عطسه دادن
لغتنامه دهخدا
عطسه دادن . [ ع َ س َ / س ِ دَ ] (مص مرکب ) عارض شدن و پدید گشتن عطسه و زفرافیدن . (ناظم الاطباء). عطسه کردن . عطسه زدن . عَطس . عُطاس . کداس . کدسة. کدسان . (از منتهی الارب ) : شاخ چو آدم ز باد زنده شد و عطسه دادفاخته الحمد خواند گفت که جاوید مان . ...
-
عطا دادن
لغتنامه دهخدا
عطا دادن . [ ع َ دَ ] (مص مرکب ) بخشش . بخشیدن . بخشش دادن . اجداء، اشبار. اصفار. اعطاء. افراض . امتناح . انالة. اوس . تنویل . حباء. حبوة. رفد. زبد. شبر. صلة. فرض . مناولة. نحل . نصر. نفح . نوال . نول . وصل . هزر. هناء : ز بس عطاکه دهد هر که زو عطا ب...
-
غاچ دادن
لغتنامه دهخدا
غاچ دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) کافتن . کفتن . کافتیدن . ترکاندن . ترکانیدن . شکافتن .