کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دادنامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دادنامه
/dādnāme/
معنی
کاغذی که حکم دادگاه بر آن نوشته شده باشد؛ ورقۀ حکمیه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
حکم، دادخواست
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دادنامه
واژگان مترادف و متضاد
حکم، دادخواست
-
دادنامه
فرهنگ فارسی معین
(مِ) (اِمر.) ورقه ای که حکم دادگاه را بر آن نوشته باشند.
-
دادنامه
لغتنامه دهخدا
دادنامه . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) ورقه ٔ حکمیه . ورقه ٔ متضمن رأی یا حکم دادگاه .
-
دادنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (حقوق) dādnāme کاغذی که حکم دادگاه بر آن نوشته شده باشد؛ ورقۀ حکمیه.
-
جستوجو در متن
-
دادخواست
واژگان مترادف و متضاد
دادنامه، شکایت، شکوائیه، عرضحال
-
داددبیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dāddabire ۱. در ایران پیش از اسلام، کتابت حکم.۲. ورقۀ حکمیه؛ دادنامه.
-
حکم نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] hokmnāme ۱. رٲی و حکمی که از جانب حاکم، قاضی، یا دادگاه نوشته شود.۲. کاغذی که حکم دادگاه بر آن نوشته شده؛ دادنامه.
-
ورقة
لغتنامه دهخدا
ورقة. [ وَ رَ ق َ ] (ع اِ) یکی ورق . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). یک برگ . یک ورق کاغذ و کتاب و مکتوبه . (فرهنگ فارسی معین ). ج ، ورقات . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).- ورقه ٔ سلیمانیه ؛ ورقه ای که بر دو روی آن بیست سطر نوشته باشند بر هر روی د...