کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دادخواهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
mooted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مودم، مطرح کردن، دادخواهی کردن
-
mooting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تیراندازی، مطرح کردن، دادخواهی کردن
-
petitioned
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درخواست کرد، درخواست کردن، دادخواهی کردن
-
دادپرسی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) dādporsi عمل دادپرس؛ دادخواهی.
-
دادجویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] dādjuy(')i دادخواهی؛ عمل دادجو.
-
petitioning
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درخواست، درخواست کردن، دادخواهی کردن
-
تظلم
واژگان مترادف و متضاد
۱. پناهجویی، دادخواهی، شکایت، شکوائیه، شکوه، فریادخواهی ۲. دادخواستن، دادخواهی کردن، شکایت کردن ۳. ستم کشیدن
-
اسثغاثه
واژهنامه آزاد
اِستِغاثِه؛ دادخواهی کردن، یاری طلبیدن. || (اِسم مصدر) دادخواهی. || زاری، تضرع. (رک دهخدا)
-
دادرسی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (حقوق) dādre(a)si به داد کسی رسیدن؛ به دادخواهی دادخواه رسیدگی کردن؛ محاکمه.
-
مظلمه
واژگان مترادف و متضاد
۱. دادخواهی ۲. ستم، ظلم ۳. زورستانی
-
مرافعه کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. دعوا کردن، مشاجره کردن، کشمکش داشتن ۲. شکایت کردن، دادخواهی کردن
-
ایهاالناس
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] 'ayyohannās ای مردم؛ ای مردمان. Δ در مقام آگاه کردن یا دادخواهی به کار میرود.
-
دادرس
فرهنگ فارسی معین
(رِ یا رَ)(ص فا.) کسی که به دادخواهی رسیدگی کند.
-
ظلیمه
فرهنگ فارسی معین
(ظَ مَ یا مِ) [ ع . ظلیمة ] (اِ.) دادخواهی .
-
دادپرسی
لغتنامه دهخدا
دادپرسی . [ پ ُ ] (حامص مرکب ) عمل دادپرس . دادخواهی .