کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دادباخته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دادباخته
/dādbāxte/
معنی
کسی که حکم به زیان او صادر شده؛ محکومعلیه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دادباخته
فرهنگ فارسی معین
(تِ یا تَ) (ص مف .) کسی که حکم به نفع او نباشد، محکوم علیه ، مق داد برده .
-
دادباخته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) (حقوق) dādbāxte کسی که حکم به زیان او صادر شده؛ محکومعلیه.
-
جستوجو در متن
-
محکوم
واژگان مترادف و متضاد
۱. دادباخته، متهم، مقصر ۲. مجاب، مغلوب ۳. مجبور ≠ حاکم، دادبرده
-
محکوم شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بزهکار شناخته شدن، داد باختن، دادباخته شدن، محکوم گشتن، مقصر شناخته شدن، مغلوب شدن ≠ حاکم شدن ۲. مقهور شدن ≠ پیروز شدن ۳. مجبور شدن
-
محکوم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mahkum ۱. (حقوق) کسی که حکم بر ضرر او صادر شده؛ دادباخته.۲. کسی که مجبور به تحمل وضعیتی است.۳. [مقابلِ حاکم] کسی که به او دستور یا حکم میدهند.۴. کسی که در مناظره یا بحثی مجاب شود.