کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دادا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
باغ تخته
لغتنامه دهخدا
باغ تخته . [ ت َ ت َ] (اِخ ) باغی در سر ریگ یزد : تقی الدین دادا محمد... ساباطی نقشین بر در باغ تخته و خانقاه ابرندآباد و... بساخت . (از تاریخ یزد چ افشار ص 87).
-
دادک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از ترکی] [قدیمی] dādak ۱. دادا؛ دده؛ خدمتکار پیر.۲. رئیس عدالتخانه؛ دادبیگ: ◻︎ همه بادش ز حاجب وز امیر / همه لافش ز دادک وز وزیر (سنائی: لغتنامه: دادک).
-
دادو
لغتنامه دهخدا
دادو. (اِ) پیرغلام . مطلق غلام را گویند عموماً و پیرغلامی را که از کوچکی خدمت کسی کرده باشد خصوصاً. (برهان ). پیرغلامی که از خردی باز خدمت کرده باشد. غلام پیر که خدمت خردان کند.هر غلام عموماً و پیرغلامی که از طفلی خدمت کرده باشدو بمنزله ٔ لله بود خصو...
-
دده
لغتنامه دهخدا
دده . [ دَ دَ ] (ترکی ، اِ)کنیز را گویند که فرزندان کلان می کند. (برهان ). مربیه ٔ طفل از اطفال اعیان . زنی که تربیت طفلی کند. مقابل لله یعنی مردی که بدین کار مأمور باشد. در تداول گویند: من لله و دده ٔ او نیستم ؛ یعنی مربی یا مربیه ٔاو نیستم . امه ٔ...
-
گاوبازه
لغتنامه دهخدا
گاوبازه . [ زِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خاوه بخش دلفان شهرستان خرم آباد، واقع در 12 هزارگزی خاور نورآباد و 8 هزارگزی خاور شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه . جلگه ، سردسیر مالاریائی ، دارای 240 تن سکنه . آب آن از نهر دادا. محصول آنجا غلات ، تریاک ، توتون...
-
دادک
لغتنامه دهخدا
دادک . [ دَ ] (اِ) لَلَه . (جهانگیری ). اتابک . (انجمن آرا). مقابل «دادا» و «دَدَه » پیرغلام قدیمی باشد. (برهان ). پیرغلام کهن : تو آن نازنینی که درمهد فطرت روان دایگان برتر از عقل و دادک . اثیراخسیکتی (از انجمن آرا)در نسخه ای از جهانگیری بجای دایگان...
-
شقیق
لغتنامه دهخدا
شقیق . [ ش َ ] (ع ص ، اِ) چاک شده و نیمه شده ٔ هر چیزی که دو نیمه شود، هر نیمه شقیق است مر دیگری را. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). نیمه . (یادداشت مؤلف ). || نظیر. (فرهنگ فارسی معین ) (یادداشت مؤلف ). مثل . (فرهن...
-
لالا
لغتنامه دهخدا
لالا. (اِ) غلام و بنده و خادم و خدمتکار. (برهان ). لَله . چاکر. خواجه (به معنی متداول امروز) . مربی مرد طفل را. مقابل دایه و دایگان . مرد پیری که مربی و مواظب خدمت بزرگ زادگان باشد... و در این ازمنه لَله خوانند چنانکه خدمتکار قدیم و پیر از کنیزان را ...
-
دیرینه
لغتنامه دهخدا
دیرینه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) کهنه . (غیاث ) قدیم . کهن . دیرین . قدیمه : عادی ؛ سخت دیرینه . (یادداشت مؤلف ) : چو ارجاسب آگاه شد شاد شداز اندوه دیرینه آزاد شد. دقیقی .و دیگر سواری ز گردنکشان که از رزم دیرینه دارد نشان . فردوسی .بپوشید جوشن همه ک...