کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داخله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
داخله
/dāxele/
معنی
۱. = داخِل
۲. داخل کشور.
۳. (صفت) = داخلی: محصولات کشاورزی داخله.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
midland, interior
-
جستوجوی دقیق
-
داخله
فرهنگ فارسی معین
(خِ لِ یا لَ) [ ع . داخلة ] 1 - (اِفا.) مؤنث داخل ، مق خارجه . 2 - (اِ.) درون ، اندرون . 3 - درون یک کشور یا ناحیه . ؛وزارت ~وزا ر ت کشور.
-
داخله
لغتنامه دهخدا
داخله . [ خ ِ ل َ ] (ع ص ، اِ) داخلة. مقابل خارجه . درون . باطن . اندرون . || تمام مملکتی . مقابل خارجه یعنی ممالک بیگانه .- وزارت داخله ؛ وزارت کشور. رجوع به کشور (وزارت کشور) شود.
-
داخله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: داخلَة، مؤنثِ داخل، مقابلِ خارجه، جمع: دَواخِل] dāxele ۱. = داخِل۲. داخل کشور.۳. (صفت) = داخلی: محصولات کشاورزی داخله.
-
داخله
دیکشنری فارسی به عربی
داخل البلاد
-
واژههای مشابه
-
داخلة
لغتنامه دهخدا
داخلة.[ خ ِ ل َ ] (ع ص ) تأنیث داخل . رجوع به داخله شود.- داخلةالارض ؛ نهانی زمین . ج ، دواخل . (منتهی الارب ).- داخلةالازار ؛ طرفی که بتن رسد نزدیک جانب راست . (منتهی الارب ).- داخلةالرجل ؛ نیت مرد و مذهب او و دل نهانی او. (منتهی الارب ).
-
زاویه ٔ داخله
لغتنامه دهخدا
زاویه ٔ داخله . [ ی َ / ی ِ ی ِ خ ِ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به زاویه ٔ اندرونی شود.
-
جستوجو در متن
-
دواخل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ داخلَة] [قدیمی] davāxel = داخله
-
داخلی
واژگان مترادف و متضاد
اندرونی، داخله، درونی ≠ بیرونی، خارجی
-
midland
دیکشنری انگلیسی به فارسی
میدلند، داخله کشور، درونی، بین الارضین
-
داخل البلاد
دیکشنری عربی به فارسی
درون کشور , درون مرزي , داخله
-
دواخل
لغتنامه دهخدا
دواخل . [ دَ خ ِ ] (ع اِ) ج ِ داخلة، نهانی زمین . (آنندراج ). رجوع به داخلة شود. || ج ِ دوخلة. (ناظم الاطباء). رجوع به دوخلة شود.
-
زاویه ٔ اندرونی
لغتنامه دهخدا
زاویه ٔ اندرونی . [ ی َ / ی ِ ی ِاَ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زاویه ٔ داخله . رجوع به زاویه ٔ داخله شود. || زاویه ٔ داخله مقابل زاویه ٔ خارجه از خطهای متوازی . رجوع به التفهیم بیرونی ص 14 و زاویه ٔ خارج ... از خطهای متوازی شود.
-
مداخلة
لغتنامه دهخدا
مداخلة. [ م ُ خ َ ل َ ] (ع مص ) در کار یکدیگر شدن . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به مداخله شود. || با کسی در کاری یا در جائی شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). || درآمدن در چیزی و دخالت کردن و دخیل شدن و مباشرت نمودن چیزی را. (از ناظم الاطباء). رج...