کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داحول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
داحول
/dāhul/
معنی
آنچه شکارچی از چوب یا چیز دیگر برای به دام انداختن شکار (آهو یا گورخر) ترتیب بدهد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
داحول
لغتنامه دهخدا
داحول . (ع اِ) داهول . دام داهول . پایدام صیاد که برای شکار گورخر بر زمین فرونشاند گویا که آن گورخر رانده شده است از بهر شکار. ج ، دواحیل . (منتهی الارب ). دامی که برای صید گور و آهو کنند.
-
داحول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: دَواحیل] ‹داخل، داخول، داهل، داهول› [قدیمی] dāhul آنچه شکارچی از چوب یا چیز دیگر برای به دام انداختن شکار (آهو یا گورخر) ترتیب بدهد.
-
واژههای مشابه
-
دام و داحول
لغتنامه دهخدا
دام و داحول . [ م ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) داحول عربی است به معنی پای دام صیاد که برای شکار گورخر بر زمین فرونشاند. (منتهی الارب ). رجوع به دام و رجوع به داحول و نیز رجوع به «دام داهول » و داهل و داهول شود.
-
واژههای همآوا
-
داهول
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) مترسکی که در مزارع برای شکار کردن یا رماندن حیوانات نصب می کنند.
-
داهول
لغتنامه دهخدا
داهول . (اِ) داهل . داحول . داخول . علامتی که دهقانان بجهت دفع جانوران زیانکار در میان زراعت نصب کنند. (برهان ). علامتی که بر اطراف زراعت نصب کنند برای منع وحوش و طیور از خراب کردن زراعت . هراسه . (غیاث ). آدم شکلی که برای رمانیدن وحوش و طیور در باغ ...
-
جستوجو در متن
-
دواحیل
لغتنامه دهخدا
دواحیل . [ دَ ] (ع اِ) ج ِ داحول . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ داحول ، پای دام صیاد که برای شکار گورخر بر زمین فرونشاند گویا که آن گورخر رانده شده است بهر شکار. (آنندراج ). رجوع به داحول شود.
-
دام و داهل
لغتنامه دهخدا
دام و داهل .[ م ُ هَُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) دام و داهول . رجوع به داهل و داهول و داحول و نیز رجوع به دام شود.
-
داخل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹داخول، داهول، داحول› [قدیمی] dāxol ۱. =داحول۲. درگاه پادشاهان.۳. جایی که در جلو سراپردۀ خاص پادشاه ترتیب دهند که از آنجا کسی بیاجازه عبور نکند.
-
دام داهول
لغتنامه دهخدا
دام داهول . (اِ مرکب ) حباله . (مهذب الاسماء). دام داخول . دام داحول : الاحتبال ؛ بدام داهول صید کردن .(تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). رجوع به داهول و داحول و داخول و نیز رجوع به شعوری ج 1 ص 419 شود.
-
دام و داهول
لغتنامه دهخدا
دام و داهول . [ م ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) (از اتباع ) مرکب از دام و داهول . دام داهول ؛ احبولة. رجوع به دام و نیز رجوع به داهول و داحول شود.
-
چولغزک
لغتنامه دهخدا
چولغزک . [ چ َ / چُو ل َ غ َ زَ ] (اِ) آدمک سر پالیز. دو تکه چوب که صلیب وار آنهارا بهم متصل سازند و بر آن شولائی بپوشانند و آن را بر سر خرمن یا پالیز بکارند و نیز مردم بی اندام را بدان تشبیه کنند و گویند فلان به چولغزکی می ماند. مترسک . (لغت محلی گن...
-
داخول
لغتنامه دهخدا
داخول . (اِ)داخُل که درگاه پادشاهان باشد. (برهان ). دارافزاین که بر در سلاطین از چوب و سنگ بود. (شرفنامه ). دکان . دکه و سکوئی که بر درگاه اکابر سلاطین بجهت نشستن سازند. (برهان ). درگاه و صفه که بر در سلاطین از چوب و سنگ سازند برای نشستن . || علامتی ...