کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داحض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
داحض
/dāhez/
معنی
باطل.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
داحض
لغتنامه دهخدا
داحض . [ ح ِ ] (ع ص ) لغزنده و دور شونده . (غیاث ). || باطل . (غیاث ) : مری اش آنکه حلو و حامض است حجت ایشان بر حق داحض است .مولوی .
-
داحض
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] dāhez باطل.
-
جستوجو در متن
-
داحضة
لغتنامه دهخدا
داحضة. [ ح ِ ض َ ] (ع ص ) تأنیث داحض . حجت باطل یعنی افزاینده : با ایشان قرعه زد از جمله مدحضان آمد و مغلوبان ، من قولهم ادحضت حجته اذا ابطلتها. و منه قوله : حجتهم داحضة. (قرآن 16/42). و اصله من دحضت رجله اذا زلقت . و منه قوله علیه السلام : یوم تدحض...
-
مری
لغتنامه دهخدا
مری . [ م ِ ] (از ع ، اِمص ) خصومت بود و عرب «مراء» گویند که «مری » ممال آن است . (از صحاح الفرس ). ممال مراء عربی است به معنی پیکار و جدل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ستیزه . رجوع به مراء شود. || (مص ) کوشیدن و ستیزه و برابری کردن با کسی در مرتبه ...