کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دات
لغتنامه دهخدا
دات . [ ت َ ] (اِ) در فرس هخامنشی و اوستا به معنی قانون است و همین کلمه است که در فارسی «داد» گردیده است . (فرهنگ ایران باستان ج 1 ص 57).
-
واژههای مشابه
-
سپنت دات
لغتنامه دهخدا
سپنت دات . [ س ِ پ َ ت ُ دا ] (اِخ ) مغی که نامش اسفندیار بود. رجوع به اسپندیاد و اسپندیار و اسفندیار و ایران باستان ص 530، 531، 482، 483، 535، 534 شود.
-
ارس دات
لغتنامه دهخدا
ارس دات . [ اُ رُ ] (اِخ ) یک تن خارجی از سپاهیان اسکندر که بر او طغیان کرد و اسکندر با تیر او را از پای درآورد. (ایران باستان صص 1764-1765).
-
دات پیرای
لغتنامه دهخدا
دات پیرای . (اِخ ) ابن شاپوربن مهریار (دستور) نویسنده ٔ نسخه ای از وچر کرت دینیک به سال 609 یزدگردی در کرمان (خرده اوستا گزارش پورداود ص 80).
-
دات شاهپوهر
لغتنامه دهخدا
دات شاهپوهر. (اِخ ) نام موبد اردشیرخوره . صورت و نام وی بر سنگی گرانبها منقورست . (سبک شناسی ج 1 ص 51 بنقل از ایران در زمان ساسانیان چ 1 ص 72).
-
بن دات
واژهنامه آزاد
ریشه پهلوی کلمه بنیاد-به معنی پایه و اساس
-
واژههای همآوا
-
دعت
فرهنگ فارسی معین
(دَ عَّ) [ ع . دعة ] (اِ.) 1 - سکینه ، راحت ،خفض عیش . 2 - سکون نفس در وقت حرکت شهوت و مالک زمام خویش بودن .
-
دعت
لغتنامه دهخدا
دعت . [ دَ ] (ع مص ) سخت راندن چیزی را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
دعت
لغتنامه دهخدا
دعت . [ دَ ع َ ] (ع اِمص ) دعة. راحت و تن آسانی . (غیاث ) (آنندراج ). سکینه . راحت . خفض عیش . و رجوع به دعة شود : هنگام دعت و آسایش و روزگار ذخیرت و غنیمت است . (سندبادنامه ص 163). قاآن در آن سال که دعت حیات را وداع خواست کرد... (جهانگشای جوینی ). |...
-
دعة
لغتنامه دهخدا
دعة. [ دَ ع َ ] (ع اِمص ) اسم است از وَداعة، وتاء آن عوض واو است . (از اقرب الموارد). || راحت . تن آسانی . || فراخی زندگانی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سکینه و آرامش . (از اقرب الموارد). دعت . و رجوع به دعت شود.
-
دعة
لغتنامه دهخدا
دعة. [ دَ ع َ ] (ع مص ) آرمیده شدن . (تاج المصادر بیهقی ). تن آسان و فراخ زندگانی گردیدن و راحت و آرام گرفتن . (از منتهی الارب ). وَداعة. و رجوع به وداعة شود.
-
دعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: دعة] [قدیمی] da'at آرامش و آسایش و فراخی زندگی.