کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شاخه شاخه شدن
لغتنامه دهخدا
شاخه شاخه شدن . [خ َ / خ ِ خ َ / خ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تشعب . انشعاب .
-
شاخه شاخه کردن
لغتنامه دهخدا
شاخه شاخه کردن . [ خ َ / خ ِخ َ / خ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به شاخه ها منقسم کردن .
-
خشته
فرهنگ فارسی معین
(خِ یا خَ تِ) (ص .) بینوا، بی چیز.
-
خجاره
فرهنگ فارسی معین
(خَ یا خُ رِ) (ص .) اندک .
-
خورخجیون
فرهنگ فارسی معین
(خُ خُ وَ) (اِ.) کابوس ، بختک .
-
آزارتلخه
فرهنگ فارسی معین
(تَ خِ یا خَ) (اِمر.) یرقان ، زردی .
-
بی ناخن
فرهنگ فارسی معین
(خُ یا خَ) (ص مر.) بی انصاف ، کسی که نفعش به کسی نمی رسد.
-
خفتان
فرهنگ فارسی معین
(خَ یا خِ) (اِ.) زره یا لباس جنگی .
-
خماخسرو
فرهنگ فارسی معین
(خُ خُ رُ) (اِمر.) یکی از آهنگ های موسیقی قدیم .
-
خر تو خر
فرهنگ فارسی معین
(خَ. خَ) (اِمر.) (عا.) هرج و مرج .
-
خرخشه
فرهنگ فارسی معین
(خَ خَ شَ) (اِ.) نک خرخاش .
-
خیرخیر
فرهنگ فارسی معین
(خِ خِ) (ق مر.) بیهوده ، بی سبب .
-
منخل
فرهنگ فارسی معین
(مُ خَ یا خُ) [ ع . ] (اِ.) غربال ، پرویزن .
-
آخرخشک
لغتنامه دهخدا
آخرخشک . [ خ ُ خ ُ ] (ص مرکب ) آخورخشک . آنکه چیزی ندارد. فقیر.
-
لولو خرخره
فرهنگ فارسی معین
(خُ خُ رِ) (اِمر.) نک لولو.