کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خیک شیره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خیک شیره
لهجه و گویش تهرانی
چاق
-
واژههای مشابه
-
خیْک
لهجه و گویش گنابادی
khik در گویش گنابادی یعنی خواب آلود ، خواب آلو ، کنایه از کسی که زیاد میخوابد و همیشه در حال چرت و خواب است.
-
خیک آماز
لغتنامه دهخدا
خیک آماز. (اِمرکب ) استسقای زقی و آن مرکب است از خیک بمعنی مشک و آماز بمعنی آماس و کلمه ٔ خشک امار مندرج در لغت نامه ها و فرهنگها مصحف این کلمه است . (یادداشت مؤلف ).
-
خیک دوز
لغتنامه دهخدا
خیک دوز. (نف مرکب ) کسی که از پوست حیوانات مشک می دوزد. (ناظم الاطباء).
-
خیک فروش
لغتنامه دهخدا
خیک فروش . [ ف ُ] (نف مرکب ) کسی که خیک می فروشد. زَقّاق . (دهار).
-
خیک نای
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] xiknāy = نیانبان
-
خیک روغن
واژهنامه آزاد
مساد.
-
انداختن به خیک
لهجه و گویش تهرانی
کلاه سر کسی گذاشتن
-
به خیک انداختن
لهجه و گویش تهرانی
به کسی تحمیل کردن
-
مشک الوسی(خیک الوسی)
واژهنامه آزاد
مشک الوسی:الوسی یعنی قسمت بالایی آن مشکی وبقیه آن سفید است واشاره دارد به رخداد تاریخی. در یک خانواده که اجدادطوایف خواجه گیری و جاگیرانی هستند
-
جستوجو در متن
-
غژب
لغتنامه دهخدا
غژب . [ غ ُ ] (اِ) دانه ٔ انگوری راگویند که از خوشه جدا افتاده باشد و شیره و تخم در میانش باشد؛ یعنی تازه بود و خشک نشده باشد. (برهان قاطع). دانه ٔ انگور. (فرهنگ اسدی ) (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ اوبهی ). دانه ٔ انگور که پخته و تازه...
-
غژم
لغتنامه دهخدا
غژم . [ غ ُ ] (اِ مرکب ) به معنی غژب است که دانه ٔ انگور از خوشه جداشده ٔ شیره دار تازه باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). به معنی غژب . (جهانگیری ). دانه ٔانگور که پخته و تازه باشد. (غیاث اللغات ). صره ٔ انگور بود که شیره و تکس در وی باشد. (فرهنگ اسدی )...
-
شیر
لغتنامه دهخدا
شیر. (اِ) مایعی سپید و شیرین که از پستان همه ٔ حیوانات پستاندار ترشح می کند، و به تازی لبن گویند. (ناظم الاطباء) (از برهان ). به معنی شیر است که می خورند، و به این معنی به یای معروف است نه مجهول ، و این ترجمه ٔ لبن است و استادان شعر این دو را با هم ق...