کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خیلی انبوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
راه خیلی باریک
دیکشنری فارسی به عربی
عنق الزجاجة
-
چیز خیلی بزرگ
دیکشنری فارسی به عربی
مصد
-
خیلی گرم ومرطوب
دیکشنری فارسی به عربی
خانق
-
خیلی کم کردن
دیکشنری فارسی به عربی
قطع
-
یخچال خیلی سرد
دیکشنری فارسی به عربی
مجمدة
-
موج خیلی کوچک الکترومغناطیسی
دیکشنری فارسی به عربی
مايکرويف
-
فیلم خیلی کوچک برای عکس های خیلی ریز
دیکشنری فارسی به عربی
ميکروفلم
-
دهان را خیلی باز کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تثاوب
-
غوره فراوان نیست (/ غوره خیلی نیست / غوره کم است).
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: qura farâvun neha./ qura ziyâd neha. طاری: qöra ferâvun neya./ qöra xeyli neya. طامه ای: qura ferâvun neha./ qura kam-a. طرقی: qöra ferâvon neha. کشه ای: qora ferâvun niya. نطنزی: qura ferâmun naha./ qura kam-a.
-
چند روز است (که) زانویم خیلی درد میکند.
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: čan ru-ɂa ke zânüm xeyli dard akere. طاری: čan rö-ɂa go zânüm xeyli dard akra. طامه ای: čan ru-we ke zânum xeyli dard-e kere. طرقی: čan rö-ɂa zânüm xeyli dard akera. کشه ای: čan ri-ya zânim xeyli dard akera. نطنزی: čan ru-ɂa zânum xeyli dard...
-
قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک (مثل طره گیسو) که بگردن میاویزند
دیکشنری فارسی به عربی
منجد
-
جستوجو در متن
-
مشجر
دیکشنری عربی به فارسی
پوشيده شده از درخت , خيلي انبوه
-
wooded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جنگلی، پوشیده شده از درخت، خیلی انبوه
-
فراوان
واژگان مترادف و متضاد
انبوه، بابرکت، بس، بسیار، بیحد، بیشمار، بینهایت، جزیل، خیلی، زیاد، شایگان، عدیده، کثیر، متراکم، معتنابه، وافر ≠ کم، نادر
-
lot
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خیلی زیاد، قطعه، قرعه، سرنوشت، سهم، قسمت، تکه، محوطه، قطعه زمین، بهره، چندین، قواره، بخش، توده انبوه، پارچه، جنس عرضه شده برای فروش، کالا، بخش کردن، سهم بندی کردن، تقسیم بندی کردن، جور کردن، بسیار، خیلی، بسی