کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خیس کرده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خیسوندن،خیس خوردن
لهجه و گویش تهرانی
در مایعی غوطه ور کردن
-
خیس و آب
فرهنگ گنجواژه
تر، مرطوب.
-
خیس و آبکشیده
فرهنگ گنجواژه
کاملاً خیس.
-
خیس و خالی
فرهنگ گنجواژه
مرطوب، خیس و خالی شد.
-
خیس و لیس
فرهنگ گنجواژه
تر.
-
Diomedea irrorata
مرغ توفان دیومِدی خیسپر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از دیومِدیان و راستۀ کبوتردریاییسانان با پرهای صاف و تیره که درخشش خاصی دارند و گویی خیساند
-
جستوجو در متن
-
damped
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دم کرده، مرطوب کردن، دلمرده کردن، حالت خفقان پیدا کردن، مرطوب ساختن، خیساندن، خیس کردن
-
خیسانیده
لغتنامه دهخدا
خیسانیده . [ دَ / دِ ](ن مف ) خیس کرده . ترنهاده . منقوع . (یادداشت مؤلف ).
-
لخاء
لغتنامه دهخدا
لخاء. [ ل ِ ] (ع اِ، اِمص ) نان تر نهاده (یعنی خیس کرده ) یا ترنهادگی نان . (منتهی الارب ).
-
شله بریان
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بِ) (اِمر.) نوعی غذا. طرز تهیة آن چنین است : گوشت را با نخود خیس کرده و پوست گرفته مانند آبگوشت بار کنند. پس از طبخ استخوان های آن را کشیده ، مقداری مساوی گوشت و برنج علاوه کرده مانند دمپخت می پزند. آب آن که تمام شد، پیاز داغ روی آن داده زیره م...
-
لعوق خیارشنبر
لغتنامه دهخدا
لعوق خیارشنبر. [ ل َ ق ِ شَم ْ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مغز فلوس در آب خیس کرده و صافی آن رابا روغن بادام و شکر طبرزد به آتش به قوام آورده .
-
شله بریان
لغتنامه دهخدا
شله بریان . [ ش ُل ْ ل َ / ل ِ ب ِ ] (اِ مرکب ) نوعی غذا. طرز تهیه ٔ آن چنین است : گوشت سینه را با نخود خیس کنند و پوست گیرند و مانند آبگوشت بار کنند. پس از طبخ استخوانهای آنرا کشیده مقداری مساوی گوشت و برنج علاوه کرده مانند دمپخت میپزند. آب آن که تم...
-
شله زرد
لغتنامه دهخدا
شله زرد. [ ش ُل ْ ل َ / ل ِ زَ ] (اِ مرکب ) آشی ازبرنج ، شکر، زعفران و روغن . (یادداشت مؤلف ). نوعی غذا. طرز تهیه ٔ آن چنین است : (مواد لازم : برنج مثلاً یک کیلو، روغن 250 گرم ، شکر یک کیلو، مغز بادام 200 گرم ، زعفران 5 گرم و گلاب ). برنج را در آب ج...
-
فلفل سفید
لغتنامه دهخدا
فلفل سفید. [ ف ِ ف ِ ل ِ س َ / س ِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) میوه های فلفل رسیده را گویندکه با خیس کردن در آب قشر خارجی میوه را جدا کرده اند. درحقیقت دانه های فلفل است که از قسمت های آبدار و خارجی میوه جدا شده است . معمولاً برای تهیه ٔ فلفل سفیداز گون...
-
آغشته
لغتنامه دهخدا
آغشته . [ غ َ / غ ِ ت َ / ت ِ ] (ن مف / نف ) نرم کرده با نم و تری . ترنهاده . خیسانیده . خیس کرده . آغارده . آغاریده . فژغرده . || آلوده . مضمخ . ملطخ . ترکرده . مبلول . || آمیخته . ممزوج . مخلوط. (از فرهنگها). || زمین آب داده . (از برهان ) : فروبارم...