کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خیسفوج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خیسفوج
لغتنامه دهخدا
خیسفوج . [ خ َ س َ ] (ع اِ) پنبه دانه . خیشفوج . حب قطن . (یادداشت مؤلف ). || چوب کهنه . || چوب درخت عشر. || دنباله ٔ کشتی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
جستوجو در متن
-
خیشفوج
لغتنامه دهخدا
خیشفوج . [ خ َ ش َ ] (ع اِ) پنبه دانه . حب القطن . ککچه . (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) (یادداشت بخط مؤلف ). خیسفوج .
-
پنبه دانه
لغتنامه دهخدا
پنبه دانه . [ پَم ْ ب َ / ب ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) تخم پنبه . بزر پنبه . بذر پنبه . ککچه . فُرزع . خیسفوج . (منتهی الارب ). حب القطن . حب ّ قُطن : ماهها باید که تا یک پنبه دانه زآب و خاک شاهدی را حلّه گردد یا شهیدی را کفن . سنائی .تجرید؛ پنبه بیرون...
-
چوب
لغتنامه دهخدا
چوب . (اِ) ماده پوشیده از پوست ، تشکیل دهنده ٔ درخت اعم از ساقه و ریشه و شاخه ٔ آن . ماده ای سخت که ریشه وساقه و تنه و شاخه ٔ درخت را تشکیل میدهد. (از ناظم الاطباء). ماده ای سخت که ریشه و ساقه و تنه و شاخه ٔ درخت را تشکیل میدهد و آن را برای سوزاندن و...