کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خیساندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
presoaking
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرسوجو کردن، خیساندن
-
presoaks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
presoaks، خیساندن
-
لَنگر مسی
لهجه و گویش تهرانی
ظرف خیساندن برنج
-
تغار آب
لهجه و گویش تهرانی
ظرف خیساندن چرم در کفاشی
-
تلیت، تریت .
لهجه و گویش تهرانی
خیساندن نان در خوراکی مایع
-
تقل
لغتنامه دهخدا
تقل . [ ] (ع مص ) خیساندن . در آب نمک خیساندن . (دزی ج 1 ص 149).
-
steeps
دیکشنری انگلیسی به فارسی
steeps، خیساندن، فرو کردن، اشباع کردن، شیب دادن
-
steeped
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لعنتی، خیساندن، فرو کردن، اشباع کردن، شیب دادن
-
steeping
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چیدن، خیساندن، فرو کردن، اشباع کردن، شیب دادن
-
آغشتن
واژگان مترادف و متضاد
آلودن، آمیختن، اختلاط، خیساندن، قاطیکردن، مخلوطکردن، نمکردن
-
آغردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹آغاردن› 'āqardan ۱. نم کردن؛ خیساندن؛ تر کردن.۲. آشامیدن؛ نوشیدن.
-
lac dye
رَزانۀ لکایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] رزانۀ حاصل از خیساندن لکای خام در یک فراورده
-
آغندن
لغتنامه دهخدا
آغندن . [ غ ُ دَ ] (مص ) تر نهادن . خیساندن .
-
moistens
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مزه، مرطوب کردن، تر کردن، مرطوب شدن، خیساندن، نمدار کردن، تر شدن، خیس کردن
-
moisten
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرطوب، مرطوب کردن، تر کردن، مرطوب شدن، خیساندن، نمدار کردن، تر شدن، خیس کردن