کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خیزران مثجر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خیزران مثجر
لغتنامه دهخدا
خیزران مثجر. [ خ َ زُ / زَ ن ِ م ُ ث َج ْ ج َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بیدانبوب دار. (منتهی الارب ). رجوع به ثجر شود.
-
واژههای مشابه
-
خيزران
دیکشنری عربی به فارسی
خيزران , ني هندي , چوب خيزران , عصاي خيزران , ساخته شده از ني
-
حب خیزران
لغتنامه دهخدا
حب خیزران . [ ح َب ْ ب ِ خ َ زَ ] (ع اِ مرکب ) حبی است نافع خنازیر را فیقرا، ایارج ، هر یک سه درم ، نماریقون دودرم ونیم ، انزروت چهاردرم ، تربد هفت درم . جاوشیر یک مثقال ، نوشادر دو مثقال ، سقمونیا یک مثقال ، کوفته و بیخته و به آب بسرشند. مقدار شربت ...
-
خیزران بلدی
لغتنامه دهخدا
خیزران بلدی . [ خ َ زُ / زَ ن ِ ب َ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )مورد اسفرم را گویند و آن آس بری است گرم و خشک . (برهان ) (از آنندراج ). مورد اسپرم . (یادداشت مؤلف ).
-
خیزران دست
لغتنامه دهخدا
خیزران دست . [ خ َ / دَ ] (ص مرکب ) از صفات اسب است . (از آنندراج ) : از پشت سمند خیزران دست زین باز گشاده بر زمین جست .نظامی .
-
خیزران دم
لغتنامه دهخدا
خیزران دم . [ خ َ / دُ ] (ص مرکب ) از صفات اسب است . (از آنندراج ) : ای زرین نعل آهنین سم ای سوسن گوش خیزران دم . انوری (از آنندراج ).بگاه کوه کندن آهنین سم گه دریا بریدن خیزران دم .نظامی .
-
خيزران الهند
دیکشنری عربی به فارسی
درخت خون سياوشان , خيزران , باعصاي خيزران تنبيه کردن , چوبدستي
-
چوب خیزران
دیکشنری فارسی به عربی
خيزران
-
عصای خیزران
دیکشنری فارسی به عربی
خيزران
-
باعصای خیزران تنبیه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
خيزران الهند
-
جستوجو در متن
-
مثجر
لغتنامه دهخدا
مثجر. [ م ُ ث َج ْ ج َ ] (ع ص ) خیزران مثجر؛ بید انبوب دار. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). نی گره دار بنددار. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).