کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خیرباد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خیرباد
لغتنامه دهخدا
خیرباد. [ خ َ / خ ِ ] (اِ مرکب ) کلمه ای است که در وقت رخصت و وداع یکدیگر گویند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) : بیا که سازمش اسباب گریه ٔ شادی ز خیر باد تو خونی که در جگر دارم . وقوعی تبریزی (از آنندراج ).ما خیرباد لذت پرواز کرده ایم تعویذ بال چنگل شهبا...
-
واژههای مشابه
-
خیرباد گفتن
لغتنامه دهخدا
خیرباد گفتن . [ خ َ / خ ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) رخصت و وداع نمودن و رخصت شدن . (غیاث اللغات ). || ادا کردن خیرباد گاه وداع : به الفت بی محابا خیربادی می توان گفتن .ملاآفرین لاهوری (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
خیر بودن
لغتنامه دهخدا
خیر بودن . [ خ َ /خ ِ دَ ] (مص مرکب ) نیکو بودن . نیک بودن . خوب بودن : گفت ترا خوابی دیده ام خیرباد. (گلستان ).
-
وداع
لغتنامه دهخدا
وداع . [ وَ ] (ع مص ) بدرود کردن . (غیاث اللغات از مدار و بهار عجم و کشف و صراح و مزیل ). بدرود نمودن . (آنندراج ). خدانگهداری کردن . خداحافظی کردن . (یادداشت مؤلف ). || (اِمص ) اسم مصدر است تودیع را و آن تفأل است به تن آسانی و راحت که لاحق حال او ...
-
وداع
لغتنامه دهخدا
وداع . [ وِ ] (ع اِمص ) وداع به کسر واو خواندن نوعی از تفریس [ تصرف فارسیان ] باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : واپسین دیدارش از من رفت جانم بر اثرگر برفتی در وداعش من ز جان خشنودمی . خاقانی .آن تازه گل ما را هنگام وداع آمدزآن پیش که بگذارد گلزار نگه...
-
خیر
لغتنامه دهخدا
خیر. [ خ َ ] (ع اِ) نیکوئی . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). خوبی . مقابل شر : ز دلها مردمان را خیر باشد. فرخی .یار تو خیر و خرمی چون پارسای فاطمی جفت تو جود و مردی چون جفت حاتم ماویه . منوچهری .فعالش مایه ٔ خیر و جمالش آیت خوبی ...