کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خیبری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خیبری
لغتنامه دهخدا
خیبری . [ خ َ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان گناباد و 6 هزارگزی شمال خاوری گناباد و 4 هزارگزی شمال شوسه ٔ عمومی بیرجند به گناباد. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای گرمسیری و 839 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن غلات ...
-
خیبری
لغتنامه دهخدا
خیبری . [ خ َ ب َ ری ی ] (ص نسبی ) انتساب است به خیبر که قلعه و حصنی معروف است بچند منزلی مدینه . (از انساب سمعانی ) : بشو زی امامی که خط پدرش است بتعویذ خیرات مر خیبری را. ناصرخسرو (دیوان چ دانشگاه ص 143).- جهود خیبری ؛ یهودی اهل خیبر. مثل جهود خیب...
-
جستوجو در متن
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) خیبری . رجوع به احمدبن عبدالقاهر شود.
-
غضبان
لغتنامه دهخدا
غضبان . [ غ َ ] (اِخ ) نام اسب خیبری بن حصین کلبی . (از منتهی الارب ) (تاج العروس ).
-
خیابرة
لغتنامه دهخدا
خیابرة. [ خ َ ب ِ رَ ] (اِخ ) خیبریان .جهودان خیبری . رجوع به وفیات الاعیان ج 2 ودزی شود.
-
مرحب
لغتنامه دهخدا
مرحب . [ م َ ح َ ] (اِخ ) معروف به مرحب خیبری یکی از سران یهود و رئیس یکی از قلعه های خیبر که در سال هفتم هجرت در جنگ خیبر با علی علیه السلام نبرد کرد و به دست آن حضرت کشته شد : منم شیردل مرحب خیبری که با چرخ عار آیدم همسری .(حمله ٔ حیدری ).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالقاهر خیبری لخمی دمشقی . از منبه بن سلیمان روایت کند و او شیخ طبرانی است . (تاج العروس ماده ٔ خ ب ر).
-
قبةالاسلام
لغتنامه دهخدا
قبةالاسلام . [ ق ُب ْ ب َ تُل ْ اِ ] (اِخ ) لقب شهر بصره است . (منتهی الارب ) (المنجد). || لقب شهر بلخ است : قبةالاسلام را هجو ای مسلمانان که گفت حاش لله بالله ار گوید جهود خیبری . انوری .رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 270، 373، 377، 393، 484، 651 ش...
-
خیبریة
لغتنامه دهخدا
خیبریة. [ خ َ ب َ ری ی َ ] (ص نسبی ) مؤنث خیبری .- سنه ٔ خیبریة ؛ نام سال هفتم از نزول قرآن بمدینه . در این سال سوره ٔ طلاق و تحریم و احزاب نازل شد. این سال معادل با سال بیستم بعثت بود. (یادداشت مؤلف ).
-
گلسب
لغتنامه دهخدا
گلسب . [ گ ُ ل َ ] (اِخ ) چشمه ٔ... عوام آن را «گل چشمه » میگویند. دولتشاه سمرقندی مینویسد: و به عنایت الهی چند وقت است تا همت عالی بر خیبری گماشته که آب چشمه گل «گلسب » را که از مشاهیر عیون خراسان است و از منزهات جهان و در اعلی ولایت طوس واقع است .....
-
نطف
لغتنامه دهخدا
نطف . [ ن َ طِ ] (اِخ ) ابن خیبری بن حنظلة السلیطی الیربوعی ازفارسان عهد جاهلیت و از قبیله ٔ بنی تمیم است . آورده اند که وهرز عامل پادشاهان ایران در یمن ، کاروانی از اموال و طرف نزد کسری روانه کرد، چون کاروان به بلاد بنی تمیم رسید سه تن از فارسان بنی...
-
خیبر
لغتنامه دهخدا
خیبر. [ خ َ ب َ ] (اِخ ) نام ناحیتی است بر هشت منزلی مدینه از راه شام (این نام بر خود ولایت نیز اطلاق میشود) و در این ناحیت بزمان قدیم هفت قلعه و مزارع و نخلستان وجود داشت که بسال هفتم هَ . ق . بدست پیغمبر اسلام گشوده شد. اسامی قلاع مزبور بدین قرار ب...
-
مریم
لغتنامه دهخدا
مریم . [ م َرْ ی َ ] (اِخ ) نام مادر عیسی مسیح علیه السلام و او دختر عمران بن ماثان و مادرش حِنَّة بود. بعضی نام پدر او را یواکیم نوشته اند. لقبش عذراء و بتول است . مادر عیسی (ع ) دختر عمران و از نسل داود است . برطبق قرآن کریم مادر او پیش از ولادت کو...
-
مشت
لغتنامه دهخدا
مشت . [ م ُ ] (اِ) معروف است که گره کردن پنجه ٔ دست باشد. (برهان ). آن جزء از دست که مابین ساعد و انگشتان واقع شده باشد. (ناظم الاطباء). گره کردن پنجه ، مأخوذ از مشتن به معنی مالیدن و سرشتن . (آنندراج ). غرفه . حثی . قبضه . چنگ . راحة دست که مجموع ا...