کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خیانت گر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خیانت کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] xiyānatkār کسی که خیانت میکند؛ خیانتپیشه؛ خائن؛ خیانتگر.
-
درنقشه خیانت شرکت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تآمر
-
نقشه خیانت امیز
دیکشنری فارسی به عربی
موامرة
-
خیانت کردن به
دیکشنری فارسی به عربی
خن
-
خدمت و خیانت
فرهنگ گنجواژه
متضاد.
-
دزدی و خیانت
فرهنگ گنجواژه
نادرستی و تقلب.
-
خیانت و جنایت
فرهنگ گنجواژه
افعال ناصواب.
-
خیانت بزرگ (در اصطلاح سیاسى
دیکشنری فارسی به عربی
الخيانة العظمى
-
توطئه علیه كشور و ملت خود را خیانت بزرگ گویند)
دیکشنری فارسی به عربی
الخيانة العظمى
-
واژههای همآوا
-
خیانتگر
واژگان مترادف و متضاد
خائن، خیانتکار، دغلکار، غدار
-
جستوجو در متن
-
ریو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی باستان] ‹ریوه› [قدیمی] riv مکر؛ حیله؛ فریب؛ نیرنگ: ◻︎ گر نشیند فرشتهای با دیو / وحشت آموزد و خیانت و ریو (سعدی: ۱۷۷).
-
ابعد
فرهنگ فارسی معین
(اَ عَ) [ ع . ] (ص .) 1 - دورتر، بعیدتر. 2 - خویش دور، بیگانه . 3 - خیانت گر، خائن . 4 - خیر، فایده . ج . اباعد.
-
ابعد
لغتنامه دهخدا
ابعد. [ اَ ع َ ] (ع ن تف ، ص ) دورتر. بعیدتر: ابعد من النجم ؛ اقصی . || خویش دور. || بیگانه . || خائن . خیانت گر. || (اِ) خیر و فایده . ج ، اباعد.
-
دغلی
لغتنامه دهخدا
دغلی . [ دَ غ َ ] (حامص ) حرام زادگی و عیاری و مکاری و ناراستی . (برهان ) (از آنندراج ). تزویر و خیانت و فساد و ناراستی و عیاری و حرامزادگی . (ناظم الاطباء). آرنگ . (از برهان ).خَون . عَملة. مَغالة. (از منتهی الارب ) : ازچنان شاه و سروری چو علی گر کس...